با صدایی که انگار از ته چاه درمیومد گفتم: بهترین سایت همسریابی با عکس. مثل وحشی ها جلوم ایستاد و گفت: سالم و زهرمار.تا کدوم گوری بودی؟ از بودن میثاق و بهترین سایت همسریابی استفاده کردم چون می دونستم که نمیزارن سینا کتکم بزنه. با جدیت و تحکم گفتم: خفه شو، من به تو نباید جواب بدم. دستش رو بلند کرده بود که بهم سیلی بزنه که با صدای بلند بهترین سایت همسریابی این کارو نکرد.
بهترین سایت همسریابی ازدواج دائم بلند و محکم گفت: تو برو کنار بهترین سایت همسریابی در ایران به تو ربطی نداره. بعد به سمت من اومد و بازوم رو گرفت و روی مبل پرتم کرد و با صدای بلند پرسید: کجا بودی؟
بهترین سایت همسریابی انلاین هم خسته ام میخوام برم
از جام بلند شدم و گفتم: براتون پیغام گذاشته بودم، بهترین سایت همسریابی انلاین هم خسته ام میخوام برم بخوابم. سرم فریاد زد و گفت: ازت پرسیدم کجا بودی؟ زیر چشمی به مادرم که اشک تو چشماش حلقه بسته بود نگاه کردم، آروم چشماشو بست و اون قطره اشک از چشماش بیرون غلطید.با صدایی لرزون گفتم: تولد دوستم. جشن تولد یه ساعت، دو ساعت بهترین سایت همسریابی در ایران ده ساعت، نه یه شبانه روز.
گوشای من درازه؟ من به بهترین سایت همسریابی در ایران گفته بودم که قبل از جشن و بعد جشن پیشش میمونم تا بهش کمک کنم. تو غلط کردی؟ بهترین سایت همسریابی دائم.سال تحویل سر سفره کنار خانواده ت نبودی چیزی نگفتم، جشن دوستتو بهانه کردی و از دیروز بهترین سایت همسریابی ازدواج دائم! رفتی امروز صبح برگشتی.چرا هستی؟چرا میخوای آبروی منو ببری؟من کم در حقت پدری کردم؟ بغض کرده بودم، انتظار نداشتم به خاطر یه شب خونه نبودن اینطوری مواخذه بشم.با بغض گفتم: بهترین سایت همسریابی مگه چی شده؟
من کی آبروی شما رو بردم؟من کی به شما بی احترامی کردم؟ از شدت عصبانیت سرخ شده بود، تا بهترین سایت همسریابی دائم رو اینجوری ندیده بودم، بهترین سایت همسریابی در ایران تا بحال سرمن داد نزده بود. با صدایی بلند تر از قبل گفت: وقتی شب خواستگاری ت یهو غیبت میزنه، آبروریزی نیست؟ خواستگاری یعنی نمی دونستی؟ من از هیچی خبر ندارم، خواستگاریه کی؟ خواستگاری عمه ی من. میثاق که فهمیده بود پدرش چقدر عصبانیه جلو اومد و گفت: آروم باشین بابا. تو دخالت نکن میثاق.از ساعت 8شب عموت اینا، تو این خونه بخاطر جنابعالی شدن تا ساعت یک بعد از نصف شب.
بهترین سایت همسریابی ازدواج دائم بیچاره رنگ به رو نداشت، دقیقه به دقیقه به ساعت نگاه می کرد اما خبری از توی تنه لش نبود. ناباورانه روی مبل نشستم. بهترین سایت همسریابی با عکس هم امان نمی داد و یه ریز می گفت: خاک برسرت، اون پسره داره خودشو بخاطرت هالک می کنه اما توی احمق لیاقت این همه عشق رو نداری.اگه دست خودم بود نمیزاشتم بخاطر تو خودشو بدبخت کنه ولی حیف که دیوونه ست و عقل نداره وگرنه دنبال تو نمی اومد.
بهترین سایت همسریابی هم فقط یه راه برات باقی مونده. با چشمایی اشک بار به بهترین سایت همسریابی دائم چشم دوختم که گفت: باید بری عیادتش و بهش بگی که دوسش داری. -بهترین سایت همسریابی با عکس بله، تو راه خونه بودن که حالش بهم میخوره و میبرنش بیمارستان، بهترین سایت همسریابی انلاین هم بیمارستان بستریه. از جا بلند شدم و با جدیت گفتم: من این کارو نمی کنم. سیلی محکمی به گوشم خورد. برای لحظاتی تمام دنیا دور سرم چرخید. با لحن غضبناکی پرسید:
بهترین سایت همسریابی رایگان چه غلطی کردی؟
بهترین سایت همسریابی رایگان چه غلطی کردی؟ با همون جدیت قبل گفتم: من اینکارو نمی کنم.بسه دیگه...بسه. چقدر عذابم بهترین سایت همسریابی بین المللی نمیخوام با اون زندگی کنم