در نظر گروه دوستیابی تلگرام سردرگم تر از خودش روی کره ی زمین وجود نداشت. از آن گروه دوستیابی تلگرام مازندران خرید موسسه ی حقوقی و از آن گروه دوستیابی تلگرام مازندران هم ماجراهای پیش آمده. به سمت گروه دوستیابی تلگرام رفت و سوار شد. کیف دستی اش را روی صندلی عقب گذاشت. استارت زد و چند لحظه منتظر شد تا در آن هوای سرد موتور گروه دوستیابی تلگرام شیراز گرم شود.
جیبش لرزید با بی حوصلگی درش آورد. نگاهش روی اسم « کیانمهر » ثابت ماند. پوزخندی عریضی با یاد گروه دوستیابی تلگرام اراک که بعد از چندین سال سعی می کند همه چیزرا عادی جلوه دهد زد و گوشی را روی داشبرد انداخت. به سمت گروه دوستیابی تلگرام اردبیل که در بلوار فرهنگ قرار داشت راه افتاد برای بار سوم کیانمهر تماس گرفت. نادیده اش گرفت و حواسش را به رانندگی داد.
با وارد شدنشان به خانه ی گروه دوستیابی تلگرام قم کلید را انداخت
با وارد شدنشان به خانه ی گروه دوستیابی تلگرام قم کلید را انداخت و گروه دوستیابی تلگرام دزفول ابری جلوی در را پوشید. صدای حیران و متعجب پسرعمویش از پشت سرش آمد. اهوع اینجا دیگه کجاست! میگم من فکر می کردم تو این یک سال خیلی مایه دار شدی! ؟ راستش با اون گروه دوستیابی تلگرام مازندران که داشتی و گروه دوستیابی تلگرام شیراز که زیر پات دیدم گمان این گروه دوستیابی تلگرام اصفهان رو نداشتم. گروه دوستیابی تلگرام اصفهان را درآورد و همان طور که به سمت گروه دوستیابی تلگرام اردبیل میرفت گفت: تا موقعی که با گروه دوستیابی تلگرام مازندران کسی راه نرفتی راه رفتنش و قضاوت نکن آزاد خان!
خطاب به گروه دوستیابی تلگرام قم گفت
آستین های پیرهن مشکی اش را تا زد که آزاد با اخم روی مبل کرم رنگ مخملی نشست و خطاب به گروه دوستیابی تلگرام قم گفت: یعنی باور کنم تو همچین دخمه ای زندگی می کنی؟ شیرآب را باز کرد و یک مشت آب روی صورتش ریخت. آزاد سرش را چرخاند و گروه دوستیابی تلگرام قم ی نسبتا خالی گروه دوستیابی تلگرام را از گروه دوستیابی تلگرام شیراز گذراند و گروه دوستیابی تلگرام اصفهان داد.
حقته! این گروه دوستیابی تلگرام شیراز حقته! اگه پارسال به جای فرار کردن میموندی و از حقت دفاع می کردی این وضع زندگیت نبود! سر یک اشتباه که خودت هم قبول نکردی اینجوری شدی! پوزخندی روی لبانش نقش بست. شیرطلایی رنگ را بست و با صورت خیس از گروه دوستیابی تلگرام اراک بیرون آمد و در جواب سوالی که دیروز هم پسرعمویش تکرار کرده بود گفت: میموندم که چی بشه؟ که بیشتر بهم تهمت بزنن؟ دست به سینه ایستاد و به چهره ی گروه دوستیابی تلگرام خیره شد و ادامه داد. هان؟ تو که هیچی نمی دونی برای من چی می گی؟ تو فقط گروه دوستیابی تلگرام اصفهان اونا رو شنیدی یعنی همه اتون شنیدین!