که صدای همهمه از سالن به گوش رسید در را باز کردم و همانجا توی شبکه صیغه در اتاق میخ شدم او.. این جا... همان کاله گپ مشکی سرش بود و تیشرت یقه گرد و توسی رنگش با صیغه شبکه کلمه شلوار جین تیره بسیار خوش تیپ و جذابش کرده بود پرسنل و تعدادی از مشتر ی ها دورش را گرفته بودند جلو نرفتم همانجا به تماشا ایستادم تا آنها عکس شان را بگیرند سوگل مرا دید دو دستش را بالا برد و الیک داد و لبم به خنده چاکید کمی جلو آمد و گفت: شبکه صیغه یاب هنوز نمیدونن شبکه صیغه یابی تلگرام برای چی این جاست سرم را به دیوار تکیه دادم و به شبکه صیغه موقت خندان میان جمعیت بیست سی نفری چشم دوختم همان لحظه سرش را بالا آورد و مرا دید.
شبکه صیغه یابی تلگرام این جا چه میکند
به آهستگی آدم ها را کنار زد و به سمتم آمد شبکه صیغه هم به دنبالش و هنوز نمی دانستند شبکه صیغه یابی تلگرام این جا چه میکند در یک قدمی ام ایستاد خوش اومدی خم شد دهانم باز ماند چنین حرکتی شبکه اجتماعی صیغه هم در این موقعیت از او بعید بود همهمه سالن برای لحظه ای خوابید، حیرت تک تک شان حس میشد به اتاقم هدایت کرد و در را پشت سرش بست نگاه در اتاق چرخاند کمی نگاهم کرد.
دیگر چیز پنهانی در میان نبود و قطعا یکی از همین روزها فرزام هم معمای ذهنی اش حل میشد که صیغه شبکه کلمه ماشین شاسی بلند مشکی و مرد قد بلندی که شب ها به بزم زنانه من پا می گذاشت چه کسی بود و چرا خودش را پنهان میکرد.. . از ترس آبرویی که مبادا به دست مردم بی کاری که پی شایعه میکردند بر یزد پنهان کاری بهتر ین و معقول تر ین راه ممکن بود با احتیاط شبکه صیغه را بغل گرفتم و دلم برای آن صورت که کمی تپل شده بود قنج رفت و او هم با فحش های زیر لبی اش حساب ی از خجالتم درامد و گفتم: بابای مهربون و جذاب ی میشی چشمانش چراغانی شد.
صدای شبکه صیغه موقت را از پشت سر شنیدم
و گفت: از اولشم می دونستم شبکه صیغه یاب مردیکه تحمل از دست دادن تو رو نداره، خوشبخت میشی دیگه نه ؟ صدای شبکه صیغه موقت را از پشت سر شنیدم معلومه که خوشبخت میشه چاره دیگه ای نداره خوشبختی به من نگاه کرد و با اخم ساختگی گفت: شبکه صیغه یابی تلگرام معنیش چیه دم به دقیقه اینو بغل میکنی ؟
زانیار دستش را دراز کرد پشت گر دن شبکه صیغه جانم را نشانه رفت و گفت: گمشو بابا زانیار پا به خانه گذاشت و رو به شبکه صیغه موقت گفتم: گرفت ی جوابتو ؟ یقه تیشرتم را گرفت و آهسته به سمت خودش جدیت میان صدایش ریخت و گفت: تو اجابت دعای تحویل سالمی لحظه تحویل سال کردم برگردی تی شرتش را از قسمت سینه در مشت فشردم صدای جیرجیرک هایی که میان باغچه به صیغه شبکه کلمه نشسته می خواندند شنیده می شد در شهر من که باشی چاره ای جز عاشقی نداری یک دم عمیق کافی ست که مبتال شوی به دریچه بهار زده چشمانش خیره شدم، باز هم من و تو و شیراز ما عشق مان را به بهار شبکه صیغه یاب شهر مدیونیم. .. نفس های داغش را کنار گوشم خالی میکرد و برای هم زمزمه کردیم اگه عاشقت نبودم پا نمیداد این شبکه اجتماعی صیغه بی خیال بد بیاری زنده باد این عاشقا