شهلا انگار ول کن این جنجال نبود نگاهم کرد و گفت: مگه با جانیار کیش نبودین؟ کجاست؟ هوفی کشیدم فقط بی ادبی نکنم: سمینار پزشکیش طول کشید شرمنده خدمت شما نرسید امشب. بهترین همسر سایت همسریابی جدید دستی به لباش کشید و زیر زیرکی خندید. شهلا با حرص گفت: چی شد راهی کرد تو رو آسی کردی لابد بچه رو هی آویزون بودی... چشمام داشت از کاسه در می اومد بهترین همسر با اخم نگاهم کرد و گفت: جوابش رو بده. پوزخندی زدم و سری به طرفین تکون دادم عمو مهران لب باز کرد: از راه نرسیده شروع کردی؟ شیما کجاست. لب باز کرد: اون بیکار نمیچرخه که داداشم با سن کمش داره از الان تست میزنه. لبام کج شد چیزی تو دنیا نبود که این زن به ما فخر فروشی نکنه.
بهترین همسر سایت همسریابی جدید نمیذاشت...
شام به سختی صرف شد بهترین همسر سایت هی میخواست جواب زخم زبون های شهلا و گاهی فاطمه رو بده بهترین همسر سایت همسریابی جدید نمیذاشت... منم که فقط یکی رو در کردم و یکی رو دروازه... تمام جونم درد نبودنش رو داد میزد درست مثل یه مسکن قوی مثل دیازپام، وجودش برام دیازپام بود... یک هفته به کوب برای عقد بهترین همسر و جاوید پا به پای هم خرید میرفتیم وقتی بهترین همسر دنیا میرفت اتاق پرو گوشی جاوید زنگ میخورد و خیلی راحت میتونستم بفهمم داره با دختر حرف میزنه اما خود خوری کردم و حرفی نزدم شاید بعد از عقد این رفتار ها تموم شن...
بهترین همسر دنیا چند باری استفراغ کرد تو خیابون خیلی بد ویار به نظر میرسید، برای مادر شدن ضعیف بود خیلی ضعیف... دم پاساژ ایستادم و با دست های پر از کیسه خرید رو به جاوید و بهترین همسر گفتم: فقط کت و شلوار تو مونده جاوید بیا برو تو همین پاساژ تمومش کنیم امروز. در حالی که دستای اونم مثل دستای من رو به انفجار بود گفت: بیا بریم سمت فردوسی آشنا دارم. بهترین همسر سایت جلو افتاد و دم ماشین باز خم شد و استفراغ کرد بهترین همسر دنیا خریدارو ول کرد و پشتش رو مالید منم جلو رفتم: خوبی؟
بهترین همسر دنیا تولدت مبارک در ماشین رو باز کرد
بهترین همسر دنیا تولدت مبارک در ماشین رو باز کرد و بطری آب رو خارج کرد و درش رو باز کرد بهترین همسریابی دست و صورتش رو شست و گفت: خوبم ببخشید. بهترین همسر سایت همسریابی با اخم گفت: لج میکنی بچه، میگم صبونه میگی میل ندارم میگم ناهار میگی میل ندارم میگم ویتامینه میگی میل ندارم دلم میخواد سرم رو بکوبم به دیوار از دست کارات. با حرص بلند شد صورتش از عصبانیت سرخ شده بود خریدارو چنگ زد و بهترین همسریابی رو با بغض ول کرد. خریدارو باهم تو صندوق گذاشتیم جلو رفتم و خم شدم سر بهترین همسر رو بوسیدم چند قطره اشک ریخت اهسته گفتم: محکم باش تموم میشه این روزها مامان کوچولو. با لبخند درد آوری نگاهم میکنه تا حالا به روش نیورده بودم بچه رو حالا با این حرفم...
جلو نشست و من عقب نشستم، به خیابون های شلوغ تجریش نگاه کردم تو دلم زمزمه کردم: نیستی خواهرم و برادرت در آستانه ی محرم شدنن، نیستی و من برام عجیبه اما بی حوصله ام، تو همین ده روز که برگشتم سه کیلو کم کردم، غصه دارتم، نبودنت سختمه! لعنت به این حس که اصلا نمیفهممش. صدای جاوید بلند میشه و من رو به فضای ماشین بر میگردونه: بریم خونه؟ بهترین همسر سایت سر تکون داد و گفت: نه کت شلوار... بهترین همسر سایت همسریابی با اخم گفت: خیلی حالت خوبه که میگی بریم کت شلوار بگیریم.
نمیفهمیدم جاوید رو اصلا نمیفهمیدم. بهترین همسریابی زمزمه کرد: یه چی میخورم میریم. جاوید با حرص میدون رو دور زد و به راه ادامه داد. سوم شخص خرید های عقد شیرینش تمام شده بود دلش داغ پسری بود که با دست خودش داشت خاکستر به زندگی اش میپاچید. بغض داشت و دلش درد خواهرش را داشت روز به روز لاغرتر و کم حرف تر، نگران این عمارت شوم و نفرین شده با نحسی هایش بود. بهترین همسر سایت همسریابی بعد از خرید دیروز باز هم غیبش زده بود. عادت داشت به نبودن هایش اما طولانی بود اینبار...
چشمانش عقربه های ساعت را دنبال میکند هشت شب بود زن عمو به سماجت ساغر به خرید رفت همراه با عمو. خانم بزرگ نزد خیاطش رفته بود برای دوختن کت و دامن یاقوتی رنگش. تمام خانه بوی عروسی میدهد اما عروس بوی از عروس بودن نبرده. کارت های دعوت روی میز را نگاه میکند... کارت هایی به انتخاب بهترین همسر دنیا تولدت مبارک. کرمی رنگ با گل های سرخ و نوشته ی: آغاز میکنیم مسیر زندگی را... با شادی و با عشق کنار هم نفس کشیدن را... بهترین همسر سایت همسریابی جدید و بهترین همسر سایت روز پذیرایی: ۲۸/دی/ از ساعت 4 تاپاسی از شب... پوزخند درد آوری میزند و کارت را پرت میکند، دارند عروسی میکنند دخترعمو پسر عموی لجباز. باورش نمیشود دستی به شکمش میکشید دکتر احتمال پسر داده؟