همسریابی آنلاین هلو - سايت نازيار


ورود به سايت نازيار رایگان است؟

همسریابی نازیار ماشین رو از پارکینگ بیرون برده بود سریع در پارکینگ رو بستم و در عقب رو باز کردم و یاعلی زیر لب گفتم و کنار صنم نشستم

ورود به سايت نازيار رایگان است؟ - سايت نازيار


آدرس سايت نازيار

دلم واسه زبون درازت تنگ شده. سایت همسریابی نازیار با چشمایی گرد به جاوید نگاه کرد و لب باز کرد: پاشو بساطتو جمع کن ببینم خیر سرت بزرگترت اینجاست. سایت صیغه یابی نازیار کدام است؟ لب باز کرد: بزرگتر حالیش بود که دیشب قصد پیچوندن نداشت... رو به جاوید چه خوب باشم چه بد زبونم تغیر سایز نداده نترس. جاوید هم که انگار داشت کیف میکرد لب باز کرد: الهی تب کنم شاید پرستارم تو باشی... تو هنو میخواستی به من قر یاد بدی از همونا که به خودت پیچ و تاب میدی. صنم خندید و من لب باز کردم: سايت نازيار پاشو جون مادرت جمع کن داداشت رو. همسریابی نازیار سر تکون داد و بلند شد سوشرتش رو از روی دسته مبل برداشت و به تن کرد.

قبل از راه افتادن سایت همسریابی نازیار بهش آرامبخش تزریق کرد.

کم کم همگی حاضر شدیم به صنم کمک کردم لباس عوض کنه، قبل از راه افتادن سایت همسریابی نازیار بهش آرامبخش تزریق کرد. چندتا قرصم داد تا من تو کیفم بندازم برای احتیاط... دوسه تا کیک و کلوچه هم برداشتم با چندتا دونه سیب و یه قمقمه آب؛ در هارو بستم و آخرین نفر از خونه خارج شدم... شال بافت نازک و مشکی رنگم رو روی سرم میزون کردم و از پله ها پایین رفتم. همسریابی نازیار ماشین رو از پارکینگ بیرون برده بود سریع در پارکینگ رو بستم و در عقب رو باز کردم و یاعلی زیر لب گفتم و کنار صنم نشستم.. سايت نازيار تکاف کشان به راه افتاد؛ صنم چشماش رو بسته بود و من ب ه خیابونا چشم دوخته بودم و جاوید هنزفری به گوش با لبخند تند تند چیزی تو گوشی تایپ میکرد.

همسریابی نازیار اما با اخم به جاده خیره بود

همسریابی نازیار اما با اخم به جاده خیره بود و گاهی هم از آینه های اطرف خیابون رو نگاه میکرد. حوصله ام داشت سر میرفت به طرف جلو خم شدم و هنزفری رو از گوش جاوید خارج کردم و گفتم: شیش صبح کدوم احمقی بیدار و داره باهات چت میکنه؟ لبخند زشت و گله گشادی زد اما انصافا تو خوشگلیش تاثیر منفی نذاشت... دایرکت اینستاگرامش رو نشون داد در کمال ناباوری همزمان سه تا دختر دحال تایپ بودن. خندیدم و گفتم: وای جاوید قاطی نمیکنی کی به کیه؟ دستی تو هوا اینطرف و اونطرف کردو گفت: بگی نگی در طول چت ده باری سوتی میدم. لبخند زدم و زمزمه کردم: مارموز به کارت برس.

هنزفری رو تو گوشش گذاشتم با سايت نازيار نگاه کردم که گاهی زیر چشمی تو آینه نگاهی به عقب مینداخت... آخ شوهر عزیزم چقدر رمانتیکه! پوزخندی زدم و باه اش تو آینه چشم تو چشم شدم. زمزمه کرد: پوزخند میزنی؟ جاوید که آهنگ هنزفری نمیذاشت حتی کلامی به گوشش برسه سایت صیغه یابی نازیار کدام است؟ هم که گیج و منگ آرامبخش فقط خواب بود. شونه ای بالا انداختم و گفتم: من با خودم درگیرم. ازم چشم گرفت و دست برد و آهنگ پخشش رو پلی کرد. چه آهنگی... چه آهنگی... دست من نبود شدم عاشقت یهو بی اراده بودم توی انتخاب تو رفتی فقط مونده عکس و خاطرات چرا نمیشه کسی دیگه برام عین تو گفتی نمیارم دیگه اسمتو نه ؛منم رفتم زدم دیگه قیدتو تقصیر منه که تو خواستی بری گفتم برو نگرفتم دستاتو آروم ندارم ببین حالم رو همه دنیام رو میدم که دوباره بگیرم دستاتو آروم ندارم ببین حالم رو حتی آسمونم ازت دلگیره ببین اشکاشو... چشمام رو بستم چرا صورتم خیس شد؟این آهنگ به راحتی اشکم رو درآورده بود. قطر اشکم رو پاک کردم آهنگ هنوز تموم نشده بود که قطع شد صدای پخش. بی اراده سریع به پخش نگاه کردم، دستاش روی دکمه پاور پخش بود.

خاموش کرد؟چرا! به آینه نگاه کردم و اخم شدید بود که به جاده و آسفالت های بیگناه خیره بود. مهم نبود مهم آهنگی بود که آرومم کرد واقعا خوب بود. نیم ساعتی گذشت تو حال خودم بودم که جاوید صدام زد: دختر تو هیچی ورنداشتی من سق بزنم؟ تمام هیکلم و سیس پکم بهم ریخت دل و روده ام دارن هم رو تیکه پاره میکنن. صنم لای چشمش رو باز کرد و گفت: ساغر سریع یه چی به این بده انرژی داشته باشه با اون دوتا شصتش مثل قرقی تایپ کنه قندش افتاده. جاوید کامل چرخید و تکیه اش رو به در داد و به صنم گفت: یعنی رویه میگیرم تو حرف میزنی، اوف اصلا تمام وجودم الان انرژی شد. لب باز کردم: ببخشید چندتا کیک و سیب برداشتم. جاوید از بالای صندلی بزرگ ماشین سعی کرد نگاهم کنه: بده بیاد هرچی داری خانم نمونه. همونم که برداشتی دمت گم با این اوضاع.

چشمش به سایت صیغه یابی نازیار کدام است؟ افتاد و از حرفی که زد پشیمون شد چون دید صنم با لبخند غمگینی نگاهش میکنه و اون شرمنده چرخید و زمزمه کرد: دمت گم. سه تا سیب سرخ رو از کیف درآوردم و نفری یه دونه سهمشون شد. سايت نازيار نگاهم کرد در حالی که سیب رو از دستم میگرفت گفت: خودت؟ جاخوردم خوردن منم مهم بود؟ زمزمه کردم: نمیخورم علاقه ندارم به سیب. با یه حرکت سیبی که دستش بود رو نصف کرد و نصفش رو پرت کرد و من تو هوا قاپیدم آهسته گفت: علاقه پیدا میکنی. به سیب سرخ دو نیم شده نگاه کردم نیمی دست من و نیمی دست سایت همسریابی نازیار! 

مطالب مشابه


آخرین مطالب