با لحنی نگران گفت: معذرت میخوام دوست یابی بامبل شاکر، اپلیکیشن دوستیابی بامبل متوجه نشدم که دارین میاین. سرم رو بلند کردم. تازه فهمیدم که با چه کسی برخورد کردم، آقای اپ دوست یابی بامبل بود که نگران به من و وسایل پخش شده ی روی زمین نگاه می کرد.نگاهم تغییر کرد، صدام لرزید ترجیح دادم نگم چون ممکن بود لرزش صدام کار دستم بده.وسایلم رو جمع کردم و از جام بلند شدم.از زمین بلند شد و گفت: شبکه دوست یابی بامبل ببخشید، وسایلتون رو بهم ریختم.با احتیاط خاصی به طوریکه متوجه لرزش صدام نشه گفتم: خواهش می کنم، مهم نیست.تقصیر من بود که جلوم رو نگاه نکردم. بعد مثل برق از جلوی چشماش رد شدم. وقتی رویا رو دیدم بلند صداش کردم، برگشت یه خرده دوروبرش رو نگاه کرد و وقتی منو دید دستی تکون داد و سرجاش ایستاد.
به سمتش رفتم و پرسیدم: داری میری خونه؟ آره، خیلی عجله دارم. چرا هیجان زده به نظر می رسی؟ صورتش سرخ شد و شرمگین گفت: آخه قراره امشب برام خواستگار بیاد. پس چرا زودتر نگفتی کلک؟ من که همین سایت دوستیابی بامبل دیدمت. راست میگی، اپلیکیشن دوستیابی بامبل اولین باره که می بینیش؟ آره. پسر یکی از دوستای مامانمه. خب مبارک باشه.
برنامه دوست يابي بامبل رویا رو درآوردم
برو دوست یابی بامبل من که هنوز جوابی ندادم. با لبخند گفتم: اپ دوست یابی بامبل از کیفم برنامه دوست يابي بامبل رویا رو درآوردم وبهش دادم و گفتم: میخوای تنها باشی؟
اپ دوست یابی بامبل دوست یابی بامبل تنها واسه چی؟ یعنی من میتونم باهات بیام؟ آره، اتفاقا اینطوری بهتره.دیگه مجبور نیستم تنهایی خیابونا رو متر کنم. به سمت خونه به راه افتادیم.چند قدمی نرفته بودیم که رویا پرسید: شاهرخ دیگه زنگ نزد؟ نه، همون یه باری هم که زنگ زد سینا کلی شاکی شد. چه میدونم، نمی فهمم موضوع منو شاهرخ چه ربطی به برنامه دوست یابی بامبل و سینا داره، همش دلشون میخواد واسه من به اون چه مربوطه؟ بزرگتری کنن. میثاق که اینطوری نبود. از وقتی که از سفر برگشتیم باهام قهر کرده. به خاطر همون ماجرای دیگه.بهم میگه دیگه نمیتونم باورت کنم.
شبکه دوست یابی بامبل رو از واسه چی؟
منم دارم سعی می کنم اسم شبکه دوست یابی بامبل رو از واسه چی؟ حافظه م پاک کنم. اگه برنامه دوست یابی بامبل خوبه پس همون بهتر که کم پیدا بشه، یه بار نشد زنگ بزنه بخواد با من حرف بزنه، تو همین تهران خدمت ول کن دوست یابی بامبل تو این دور و زمونه برادر خوب کم پیدا میشه.
میکنه با اینکه درجه داره و تحصیل کرده، یه بار نشد به بهانه ی دل تنگی بیاد خونه سر بزنه. -من همیشه به خاطر داشتن برادری مثل میثاق بهت حسودی می کردم اما.. . -اما و اگر و ولش کن. بچسب به زندگیت... -راستی میگن پسر اپلیکیشن دوستیابی بامبل اپ دوست یابی بامبل تو سایت دوستیابی بامبل شماست، می شناسیش؟ بهت زده از حرکت ایستادم.رویا روبروم ایستاد و گفت: چیزی شده؟ سریع خودم رو جمع و جور کردم و گفتم: گفتی اسمش چیه؟ -رادمهر.تو یه همچین اسمی -آره.چطور مگه؟ -دانلود برنامه دوست یابی بامبل.نیست که همه ی برنامه دوست يابي بامبل می شناسنش کنجکاو شدم ببینم چه شکلیه؟باباش جراح معروف و زبده ایه. فضولیم گل کرده بود.پرسیدم: اسم کوچیکش چیه؟ مثل برق گرفته ها خشک شده بودم.اسم فرهاد یادآور روزای تلخ سفرم بود.