نگاهی به ساعت مچی ام انداختم، باید دست می جنباندم تا نرسیده کارها را انجام دهم با هر سخت ی بود کلید روی در انداختم وارد شدم و خانه اش به بدترین و شلخته تر ین حالت به من رخ نشان داد آه از نهادم بلند شد و نالیدم همسریابی بهترین همسرگزینی اینقده شلخته آخه ؟همسریابی همسرگزینی شال و مانتو را توی جاکفشی آویزان کردم ابتدا شاخه گلها را کمی کوتاه کردم و توی گلدان چیدم و از همان آشپزخانه شروع کردم غذای مورد علاقه سایت همسریابی همسرگزینی بهترین همسر را بار گذاشتم.
لباسهایی که برای سایت همسریابی همسرگزینی اورده بودم
ظرف های نشسته را توی ماشین چیدم و به تمیز کردن سالن و اتاق ها پرداختم و در اخر لباسهایی که برای سایت همسریابی همسرگزینی اورده بودم را گوشه یکی از کمد هایش جا دادم، همان چند دست لباس که مخصوص خانه ی او خر یده بودم به آشپزخانه برگشتم سر ی به خورش زدم و بعد به سرویس رفتم توی آینه دست ی به موهای شاخ شده ام کشیدم و خواستم از دستشویی بیرون بروم که کلید روی در ورودی چرخید و من بی اختیار به دستشویی برگشتم و در را بستم صدای سرحال سایت همسریابی همسرگزینی را شنیدم بفرمایید کسی همراهش بود...
همسريابي همسرگزيني یک دختر صدای خنده آهسته دختر را شنیدم و بعد که گفت: وای همسریابی همسرگزینی چه بوی غذایی میاد صدایشان دور شده بود و من آهسته لای در را باز کردم و به اولین چیزی که به ذهنم رسید عمل کردم مانتو و شالم را از جا کفشی برداشتم و با همان صندل های رو فرشی از خانه بیرون زدم خودم را توی اسانسور پرت کردم و بلافاصله اشکم چکید، هنوز باور نداشتم و عقلم یک ریز فر یاد میزد چرا مثل ترسو ها فرار کردی ؟ چرا نماندی؟
سایت همسریابی همسرگزینی بهترین همسر چرا چشم در چشم هردویشان از حقت دفاع نکردی
سایت همسریابی همسرگزینی بهترین همسر چرا چشم در چشم هردویشان از حقت دفاع نکردی ؟ از اسانسور درامدم و به سمت ماشینم رفتم چطور ممکن بود ؟ سایت همسریابی همسرگزینی با یک دختر ؟ نامم از پشت سر خوانده شد، صدای گیرای خودش بود چند قدم مانده به ماشینم ایستادم اما برنگشتم صدای قدم هایش، نفس نفس زدن هایش.. . همسریابی بهترین همسرگزینی حتما از پله ها به دنبالم دویده بود دست چپم به عقب کشیده شد و همزمان گفت: کجا میری ؟ به طرفش چرخ خوردم و نگاهش که به صورت خیس از اشکم افتاد حیرت کرد، دهانش باز ماند و من با صدایی درمانده گفتم: می خواستم غافلگیرت کنم ولی اشتباه کردم اومدم.. . چشمانش را روی هم فشرد و برای اینکه جمله ام را ادامه ندهم کف دستش را روی دهانم گذاشت و درحالی که میخ چشمانش را توی چشمانم می کوبید گفت: همسریابی همسرگزینی خواهرمه به معنای واقعی وا رفتم و دو دستم را روی صورتم گذاشتم و نالیدم وای...
آبروم رفت و بیشتر از قبل گر یه ام گرفت دستم را از صورتم برداشت اشک هایم را پاک کرد و گفت: مهم نیست بیا بریم بالا قدمی عقب رفتم و گفتم: نه نه نمیتونم بیام خنده اش را خورد و گفت: همسریابی بهترین همسرگزینی اونطوری که فکر میکنی نیست بیا بر یم دستم را جلوی دهانم گرفتم و دوباره به زیر گریه زدم جلو آمد دستم را گرفت به سمت ماشینم کشید تا در دید دوربین مدار بسته نباشیم و بعد به آغوشم کشید و گفت: چرا گر یه میکنی آخه ؟ توی سینه اش با صدای گرفته گفتم: گند زدم همسریابی همسرگزینی گند زدم با دستان بزرگ و مردانه اش و گفت: چیزی نشده که اینطور گر یه میکنی فاصله گرفتم اشک هایم را پاک کردم و گفتم: من میرم توام برو خواهرت تنها نمونه بیا با هم بر یم نه خواهش میکنم. .. همسريابي همسرگزيني نه نفسش را بیرون فرستاد و گفت: