قدش هم از من بلندتر بود کمرشم باریک مخصوصا توی این مانتو که رنگ سبز چشماش و بیشتر نشون می داد واقعا خوشکل شده بود کصافط! روش دوستیابی در ایمو با نیش باز به روش دوستیابی در ایمو اشاره کرد و گفت: دوستتم تربیت بدنیه! یه چشم غره بهش رفتمو سر تکون دادم از رو که نمیره این بشر هیز! روبه نحوه دوستیابی در ایموجی بچه ها رو معرفی کردم نیگن با همشون دست داد که سرفه ای کرد و گفت: بازی کنین دیگه! دویدم سمت توپ و گفتم: پنج تا سبد! شما سه تا من و نحوه دوستیابی در ایموجی! یه دریبل کردم و کاوه رو که عین مترسک ایستاده بود
نحوه دوستیابی در ایموج دید می زد
گاهی نحوه دوستیابی در ایموج دید می زد دور زدم و توپو پرت کردم تو سبد نحوه دوستیابی در ایموج اومد کنارم و گفت: رو نکرده بودی! نیشم باز شد! بچه های باحالین یه بار باهاشون بازی کردم البته زیر نظر و کاملا با رعایت موازین شرعی! و با چشم به که تند تند تخمه می خورد و ما رو نگاه می کرد اشاره کردم نحوه دوستیابی در ایمون ابرویی بالا انداخت و گفت: پس حسابی خود نمایی کردی! اهوم! یعنی نوبت منه؟ بهش چشمک زدم نحوه دوستیابی در ایمون سری تکون داد و با یک جهش به سمت امید رفت که ایستاده داشت دریبل می کرد و منتظر ما بود نحوه دوستیابی در ایموجو با یه حرکت توپشو دزدید و دو تا دریبل و سبد با خنده اومد طرفم و کف دستامون و زدیم به هم
نحوه دوستیابی در ایمو با اخم گفت
نحوه دوستیابی در ایمو با اخم گفت: جا بگیرین دیگه! می خواین از این دوتا بخورین! ابرویی براش بالا انداختم که صدای و شنیدم: دخترا سوسکشون کنین! نحوه دوستیابی در ایموجو خندید و گفت: مامانش باحاله ها! سر تکون دادم و با حالت دفاعی گرفتیم نحوه دوستیابی در ایمو دو تا دریبل کرد و رو به من که سعی داشتم راهشو سد کنم گفت: این کلات خیلی بانمکه! و چشمکی زد و خواست ازم رد شه که توپشو زدم و نیشمو باز کردم: این چیزا رو ما اثر نداره نحوه دوستیابی در ایمو خان! امید توپو گرفته و دوباره پاس داد به نحوه دوستیابی در ایمو که در خونه باز شد و صدای یاا گفتن اومد ناخودآگاه کلاهم و یه خورده کشیدم پائین ولی مگه این چتری های مسخره می رفتن تو! حالا انگار این سه تا نرده بون نامحرم نبودن تا حالا! صدای اوخ گفتن واضح روش دوستیابی در ایمو رو شنیدم من و زل زدیم به سمت در