همسریابی آنلاین هلو - ازدواج موقت


معرفی خانم جهت ازدواج موقت

موهای خیسی که به پیشانی اش چسبیده بود را معرفی خانم جهت ازدواج موقت اصفهان دادم و خیره به مژه های خیس و به هم چسبیده اش گفتم: جام خوبه دستش را دور کمرم

معرفی خانم جهت ازدواج موقت - ازدواج موقت


معرفی خانم جهت ازدواج موقت با تصویر

پوشیدم و جلو آینه ایستادم، دستی به گل های سبز تابستانی پارچه اش کشیدم سلیقه رویا حرف نداشت، از یاداوری رویا آه از نهادم بلند شد دلم تنگش بود اما او چه  بی دلیل قیدم را زده بود به همین راحتی...

بغضم را قورت دادم و تمام موهایم را معرفی خانم جهت ازدواج موقت اصفهان سرم جمع کردم و با کش بستم خبر ی از معرفی خانم جهت ازدواج موقت نبود، زودتر از من رفته بود پایین سمت راست سالن یک پله ی منحنی می خورد به زیر زمین و انجا استخر بود معرفی خانم جهت ازدواج موقت پایین پله ها با ایستاده و به نرده های چوب ی راه پله تکیه داده بود همانطور که پایین می رفتم گفتم: موبایل توی استخر تعطیله ها نگاهش از من کنار نمیرفت و با لحنی شیطون تر از من گفت: ضد آبه پشت به او به سمت استخر رفتم و گردش نگاه او را روی خودم حس میکردم حتی از پشت سر لبه ی استخر نشستم پاهایم را توی آب تکان تکان دادم او هم باالخره تکیه اش را از نرده ها گرفت و آرام جلو امد و آنسوی استخر ایستاد سیکس بک نداشت اما چهار شانه بود با بازوهای برامده...

قبل از اینکه توی آب بپرد خودم را جمع کردم و گفتم: نه تو رو معرفی خانم جهت ازدواج موقت برهان نپر خیلی گنده ای آب استخر خالی میشه لبخند خبیثی زد توی آب پر ید و موجی از آب شالقی به من خورد و صدای جیغ و خنده ام همزمان شد سرش را از آب بیرون اورد، دست ی به چشمها و صورتش کشید و آهسته به طرفم شنا کرد به من نزدیک شد، دستانش را دو طرفم گذاشت و گفت: نمی خوای بیای تو آب؟

معرفی خانم جهت ازدواج موقت اصفهان دادم

موهای خیسی که به پیشانی اش چسبیده بود را معرفی خانم جهت ازدواج موقت اصفهان دادم و خیره به مژه های خیس و به هم چسبیده اش گفتم: جام خوبه دستش را دور کمرم قفل کرد و گفت: وقتی جات خوبه که پیش من باشی و به چشم همزدنی مرا به میان آب کشید چرخی خوردیم و معرفی خانم برای صیغه موقت آمدیم مرا معرفی خانم برای صیغه موقت از خودش نگه داشت، دستان قدرتمندش را پیچیده بود و این همه خوددار بودنش را نمی خواستم!

گونهاش را بوسیدم و گفت: شیطونی نکن من هم تمام خندیدم و به زیر آب لغزیدم و چیزی نگذشت که گیرم انداخت و من همین شیطنت های میان آب مان را دوست داشتم مرا همراه خودش به گوشه استخر برد و نیم تنه مان از آب بیرون امد نفس عمیقی کشیدم و او دست دو طرف صورتم گذاشت، نجواکرد هلن ؟ گفته بودم هلن را زیبا بیان میکرد؟

ضربان قلبم را معرفی خانم برای صیغه موقت ببرد

زنان صیغه ای کمیته امداد می گویم هیچ کس به مانند او مرا صدا نمیزد جوری که ضربان قلبم را معرفی خانم برای صیغه موقت ببرد جونم ؟ بگو هیچ وقت از پیشم نمیری زمزمه کردم من با تو آرومم بگو هرچی بشه می مونی، نمیری نفسم بنده بهت قول بده تا تهش مال منی همه من برای تو.. . تا اخرش گونهام را بوسید...

 معرفی خانم جهت ازدواج موقت توی ایوان باصفای خانه باغ نشسته بودیم و او صندلی اش را به من چسبانده و عمال توی آغوشم بود لیوان خالی شربت را به میز برگرداندم و حینی که بالا تر ین برگ درخت گردو را نگاه میکردم گفتم: زانیار زنگ زد و گفت: ِکی ؟ دیشب.. . سراغتو از من می گرفت مقداری سرش را معرفی خانم جهت ازدواج موقت اصفهان داد نگاهم کرد و گفت: تو چ ی گفت ی ؟ چانه اش را بالا دادم و بدون توجه به نگران ی اش گفتم: من چرا باید از زنان صیغه ای کمیته امداد خبر داشته باشم ؟! پرسید: برات مهمه که نفهمن؟

مطالب مشابه


آخرین مطالب