لب زد: زشت اون آقا شهرام شماست! مزایای سایت همسریابی همدم چیست؟ عصبانی چشم غره ای به رادوین رفت، که صدای قهقه ی اپلیکیشن همدم چیست؟ دوباره بلند شد. مادرش هین فین فین و پاک کردن دماغش، نگاهی سئوالی به سامانه همدم انداخت: وا مادر جان درد و بالت بخوره تو سرم، چته چرا بیخودی می خندی؟ هیچی مامان جان الکی خوش شنیدی؟ نمونه ی بارزش جلوت نشسته. مزایای سایت همسریابی همدم چیست؟
سامانه سایت همدم گل پسرت این قدر اون
لبش را گاز گرفت تا صدای خنده اش بلند نشود. نه سامانه سایت همدم گل پسرت این قدر اون طرف، دختر خوشگل دورش بوده قاطی کرده. رها به جای مزه ریختن یک زنگ به بابات بزن، حتما بفهمه رادوین برگشته خیلی خوشحال می شه. هنوز رها عکس العملی نشون نداده بود، رادوین سریع بلند شد: نه زنگ نزن خودم شرکت کار دارم، دلم واسه شهرامم تنگ شده. بدون توجه به صدا و تذکر منشی وارد اتاق پدرش شد. منشی پشت سرش در حال غر زدن بود. آقای محترم گفتم باید هماهنگ کنید چرا توجه نمی کنید، مجبورم نگهبانی رو خبر کنم. پدرش با دیدن مشاجره و بحث جلوی در اتاقش سرش را از مانیتور برداشت.
میزش ایستاد سامانه همدم بابا کی برگشتی
با دیدن رادوین شوک زده پشت میزش ایستاد سامانه همدم بابا کی برگشتی، چرا خبر ندادی؟ رادوین با چند قدم بلند میز پدرش را دور زد، بی معطلی پدرش را در آغوش کشید: سالم جناب ریئس دلم حسابی واستون تنگ بود.
پدرش محکم و مردانه او را سفت چسبید، اپلیکیشن همدم چیست؟ سر شانه ی پدرش را سامانه سایت همدم و فاصله گرفت. منشی که تازه متوجه شده بود، پسر ریئسش را نشناخته شرمنده سری تکان داد: معذرت می خوام جناب محتشم خودتون رو معرفی نکردید. اپلیکیشن همدم چیست؟ از پشت میز پدرش بیرون آمد و مقابلش نشست: مزایای سایت همسریابی همدم چیست؟
سرکارتون خانوم مشکلی نیست. همراه با بسته شدن در اتاق به سمت پدرش چرخید. خب چه خبرا، تعریف کن بابا من نبودم، اوضاع شرکت چه طور بود؟ پدرش مقابلش نشست، دستان رادوین را گرفت. هیچی بابا جز دل تنگی و بی قراری مادرت خبری ندارم، بدونی چه قدر با من این چند وقت دعوا کرد؛ همش می گفت پسرم رو تو هوایی کردی که بره. صدای خنده ی رادوین بلند شد از دست این مامان، پس سه سال حسابی حرص تون داده. هم زمان صدای خنده هر دویشان بلند شد. سامانه همدم نگاهی به اتاق انداخت، پاهایش را روی پارکت های جدید جا به جا کرد شرکت رو تغییر دادید، دکورش عالی شده؛ مخصوصا این پارکت های قهوه ای کنار میز و صندلی های کرم.
سلیقه ی شهرام بود منم موافقت کردم، اگه تو بودی حتما بهتر از این می شد. رادوین با شنیدن نام سامانه سایت همدم تازه یادش افتاد سری به او بزند: حسابی دلم واسش تنگ شده شهرام هم بی نظیره، راستی اومده امروز می تونم ببینمش؟ مزایای سایت همسریابی همدم چیست؟ هست می تونی بری اتاقش، منم جلسه ی مهمی دارم شب خونه می بینمت. از پدرش خداحافظی کرد، راه اتاق شهرام را در پیش گرفت. بدون معطلی و در زدن وارد اتاق شهرام شد. شهرام بزرخی داد کشید: چند بار بگم در بزنید خانوم مح... با دیدن سامانه سایت همدم حرف داخل دهانش ماسید! هول زده میزش را دور زد، از شدت عجله پایش به کنار میز گرفت؛