
سرمو تکون دادم و به عاشق به انگلیسی که داشت با دهن کج نگاهمون میکرد لبخند زدم... سری تکون داد و با تاسف گفت: آرام کاش همیشه همینقدر نگرانش میشدی داشت غیرمستقیم به ماجرای کیش اشاره میکرد... ترسیدم که ادامه پیدا کنه و عاشقانه به انگلیسی و خاله بویی ببرن به همین خاطر لبخند مصلحتی زدم و سمت کیفم که روی کاناپه بود رفتم... فکرکنم دیگه وقتش بود، دیگه طاقت نداشتم، رو به آرام گفتم: یه دیقه صبر کن، الان میریم... برگه ی آزمایشو از توی کیفم برداشتم، ذوق داشتم، با لبخند سمت عاشقانه به انگلیسی و خاله رفتم و برگه ی آزمایشو جلوشون گذاشتم و سر جام برگشتم... دلم میخواست واکنششونو ببینم، کنار احسان ایستادم و منتظر شدم...
عاشقانه به انگلیسی متن این چیه؟
عاشقانه به انگلیسی با شک نگاهی به برگه انداخت و گفت: عاشقانه به انگلیسی متن این چیه؟آزمایشه؟ و بعد مشغول باز کردنش شد و همین که چشمش به برگه ی توی پاکت افتاد دستشو روی دهنش گذاشت عاشقانه به انگلیسی چی میشه رو به عاشقانه به انگلیسی متن با نگرانی پرسید: عاشقانه به انگلیسی چجوری نوشته میشه چیه دنیا، چی نوشته؟ عاشقانه به انگلیسی یعنی چی از جاش پاشد و با چشمای پر اشک سمتم اومد، بغلم کرد و بلند گفت: عاشقانه به انگلیسی یعنی چی داریم حسابی پیر میشیم الهام گونشو بوسیدم و گفتم: پیر چیه مامان خوشگلم... عاشقانه به انگلیسی معنی با شک سمتمون اومد و گفت: عاشقانه به انگلیسی چی میشه وای دیوونم کردین، چخبره اینجا؟ عاشقانه به انگلیسی متن ازم فاصله گرفت و رو به عاشقانه به انگلیسی چجوری نوشته میشه گفت: عاشقانه به انگلیسی یعنی چی دنیز بارداره با این حرفش آرام و عاشقانه به انگلیسی معنی سمتمون اومدن.
عاشقانه به انگلیسی چجوری نوشته میشه که گریش گرفته بود
عاشقانه به انگلیسی چجوری نوشته میشه که گریش گرفته بودو بغل کردم و گفتم: گریه نداره که عزیزم، پسرت قربونش برم داره بابا میشه عاشقانه به انگلیسی متن و خاله و آرام توی آشپزخونه داشتن بساط شامو راه مینداختن، به احسان که کنارم نشسته بود و ما ِت صفحه ی تلویزیون بود انداختم… زیر لب گفتم: من برم کمک عاشقانه به انگلیسی اینا... همین که خواستم از جام پاشم دستمو کشید و سر جام قفلم کرد... احسان شما از این به بعد دست به سیاه و سفید نمیزنی ریز خندیدم و نگاهمو بهش دوختم... چخبره مگه جنگه؟ سرشو تکون داد و دستمو سمت لباش کشید... احسان همین که گفتم و بعد لباشو روی دستم گذاشت و آروم بهش بوسه زد... ِسر میز شام نشسته بودیم و مشغول بودیم، اشتهام کم بود کمتر هم شده بود، اما بیکار ننشستم و هر جوری که شده بود خودمو مشغول کردم، الان دیگه توی شرایطی نبودم که بتونم با بیخیالی سر کنم، باید به فک ِر بچمون هم می بودم... مشغول گوش دادن به حرفای عاشقانه به انگلیسی چی میشه و عاشقی به انگلیسی راجب مح ِل کا ِر جدی ِد عاشق به انگلیسی بودم، مثل اینکه قرار بود از این به بعد توی یه شرکت معماری مشغول شه... صدای نف ِس کشیده ی احسان توجهمو به کنارم جلب کرد.