بوی شالیزارها هوش از سر آدم میبرد. هروقت خوشحال بودم یا ناراحت سر از لینک همسریابی در می آوردم. حسابی دلتنگ پدرم بودم. به خودم لعنت فرستادم چرا سال های آخر عمرش ازش فاصله گرفتم. روزها برام تکراری میگذشت. کارم رو ول کردم تا اینکه لینک همسریابی تلگرام شرکت که در نبود ما کارهای آقای سماوات رو انجام میداد تماس گرفت و گفت باید یه سر برم لینک همسریابی همدم چون هنوز با مروارید شر یک بودم.
به دیدن رفتم. فکر میکرد چون با لینک همسریابی واتساپ به اختالف خوردم، برگشتم. سعی داشت راضیم کنه تا برگردم اما حقیقت رو براش بازگو کردم و گفتم قراره سهمم رو از شرکت رو بردارم و دیگه باهاشون همکاری نداشته ی باشم. وقت ی جر یان نامزد صوری رو شنید بیشتر شاکی و عصبانی شد. معلوم بود خودش هم دیگه تمایلی به ادامه ی کار کردن با من نداره. این دفعه عمه رو واسطه کردم. دوباره با زنعمو صحبت کنه تا اجازه بدن لینک همسریابی رو ببینم و باهاش حرف بزنم ولی بازم به در بسته خوردم. آخه لینک همسریابی همدم لج کرده بود و دلش نمیخواست من رو ببینه. شمارهای هم ازش نداشتم تا باهاش تماس بگیرم. از برخوردشون معلوم بود نمیخواستند من رو به عنوان لینک همسریابی تبریز قبول کنن اما دست از تالش برنداشتم بعد از جدایی از لینک همسریابی تلگرام با اون حجم از عشق و علاقه ای که نسبت بهش داشتم اوضاع روحیم بهم ریخت. با درموندگی و ناامیدی بیشتر اوقات روز رو توی اتاقم میگذروندم و اکثر شبها با گریه خوابم میبرد.
توسط لینک همسریابی دائم خودم
انتخاب سختی بود. قبل از کنار گذاشته شدن توسط لینک همسریابی دائم خودم به همه بگم به خاطر نامردی شوهرم مجبور شدم طلاق بگیرم. دومین شکستم توی زندگی، حسابی باعث سرافکندی خانوادهم شد. دیگه رویی نداشتم توی چشمهاشون نگاه کنم. حماقت های زندگیم تمومی نداشت. حرف ما همه جا پیچیده بود و حاشیه های زیادی رو ایجاد کرده بود. دوست داشتم خودم رو یه جا گم و گور کنم. درس و دانشگاه رو ول کردم. از زمان ی که با حالت قهر برگشتم خونه، دیگه شمال نرفتم. تقریبًا با لینک همسریابی تبریز اطرافیان و فامیل، رابطم رو قطع کردم. لینک همسریابی همدم و دخترهاش به دیدنم اومدند اما فایدهای نداشت. درسته هنوزم دوستم داشتن و منو عروس خودشون میدونستند اما من قلبم حسابی شکسته بود و از درون داغون بودم.
لینک همسریابی تلگرام رو نخواستم
فقط خودم رو گول میزدم و سر پا نشون میدادم که من لینک همسریابی تلگرام رو نخواستم ولی به خودم که نمیتونستم دروغ بگم. لینک همسریابی تلگرام به خاطر پول حاضر شد باهام ازدواج کنه. به زور تحملم میکرد و وقتی موقعیت کاریش کنار مروارید جور شد من رو به راحتی پس زد و تنها گذاشت. غرورم جلوی بقیه خورد و له شد. با خودم میگفتم چرا باید همیشه خبرهای بد اینقدر سریع همه جا بپیچه؟ هر کسی به آدم میرسید دوباره مثل زمان بهم خوردن نامزدیم با لینک همسریابی دائم دنبال کنکاش توی زندگیم بود.
جدایی مجددم شوک حسابی به همه وارد کرده بود و تا مدت ها حرف ما سر زبون بقیه بود.به موفق و همه چی تموم بود و این شکست لینک همسریابی در نظر همه یه پسر جذا توی زندگی لینک همسریابی واتساپ از ش بعید بود. همه من رو مقصر میدونستند. به خاطر حرف و حدیث های گذشته که بقیه از روی حسادت و بدجنسی پشت سرم زده بودند و باز هم قضیه ی لینک همسریابی دائم کسی لینک همسریابی رو لینک همسریابی در تلگرام نمیکرد. همه عیب و ایراد رو از جانب من میدونستند. کسی خبر نداشت هر بلایی که سرم میاومد از عشق ی بود که هرگز وجود نداشت.