میدونم دو دستش را روی سینه ام گذاشت و گفت: لینک ازدواج موقت نمیدونه من عاشق صاحب کارش شدم از لفظ صاحب کاری که به کار برده بود خنده ام گرفت، و در گوشش زمز مه کردم امشب خیلی دلبر شدی صدای خنده اش ضربان قلبم را به بازی گرفت، کمی فاصله گرفتم اما دستانم و همراه آهنگی که پخش میشد نشان دادم که می خواهم تانگو برقصم!
لینک گروه ازدواج موقت پر استرس
لینک گروه ازدواج موقت پر استرس به اطرافش نگاه کرد.. .او نگران تر از من بود که کسی ما را ببیند اما در ان زمان من عقلم را از دست داده بودم و چشمانم غیر از هلن چیزی نمی دید او هم دستانش را روی شانه ام گذاشت، آهسته و هماهنگ با ریتم می رقصاندمش.. . سرش را باال کشید، زمزمه کرد داری ریسک میکنی و گفتم: لینکدونی ازدواج موقت آره ریسک میکنم عشق به او بود که مرا وادار به این کار کرد و لینک کانال ازدواج موقت در تلگرام این من بودم، لینک گروه ازدواج موقت ساریخانی مجر ی و تهیه کننده ی تلوزیون که معشوقه ام را در آغوشم نگه داشته و میان آن چراغ های پایه کوتاه انتهای باغ می رقصاندم و زیر گوشش نجوا میکردم بدون اینکه فکر کنم جمعی از دوستان و لینک کانال ازدواج موقت در ساختمان هستند و اگر بو ببرند قطعا برای من بد میشد صورت معصوم و زیبایش، بوی مسخ کننده مرا عاشق تر از هر زمان دیگر کرده بود جوری که نمی توانستم از او دست بکشم.
هلن سرم را عقب کشیدم و گفتم: نه لینک ازدواج موقت چرا ؟ رژلبم پاک میشه می خوام برم تو ساختمون خوب نیست دستی به فکش کشید و از او جدا شدم من اول میرم بعد تو بیا سرش را تکان داد و در حالی که هنوز خیره ام بود دامن لباسم را باال گرفتم و از او دور شدم در خواب هم نمی دیدم که لینک گروه ازدواج موقت برای خوشحالی من چنین ریسکی را بپذیرد خنده ام از لب پاک شدن ی نبود و وقت ی سر میز نشستم لینک کانال ازدواج موقت سبحان و لینک کانال ازدواج موقت حلال نگاهم کردند و لینکدونی ازدواج موقت با اند ک ی شوخ ی گفت: این زبون چرب و نرم لینک کانال ازدواج موقت در تلگرام بازم یه جا به کار اومد دمش گرم من خندیدم و رویا گفت: لینک ازدواج موقت کو؟
از لینک کانال ازدواج موقت سبحان می گرفتم
حینی که لیوان آبمیوه را از لینک کانال ازدواج موقت سبحان می گرفتم گفتم: نمیدونم همان لحظه لینک کانال ازدواج موقت در تلگرام وارد ساختمان شد و یکراست به سمت میز رفیق آرتیست اش رفت و آنها به گرمی از او استقبال کردند رویا خودش را به سمتم کشید و گفت: از من ناراحتی ؟ لبخند زدم و گفتم: نه خم شد گونه ام را بوسید و گفت: قربون دل کوچیکت برم و بعد با لینک کانال ازدواج موقت حلال به طرف دوستانشان رفتند و من سر میز تنها ماندم به لینک گروه ازدواج موقت نگاه کردم، بین دوستانش می خندید و خوشحال بود، لینک کانال ازدواج موقت آنطرف تر هم فرزام را دیدم با اینکه می دید من تنها هستم اما به سراغم نیامد و من از این بابت خوشحال بودم. ..
چند ساعت ی گذشت، من هنوز تنها بودم و بازی های گوشی موبایلم هم حوصله ام را سر برده بود، خسته بودم و لینک کانال ازدواج موقت سبحان. .. لینک ازدواج موقت را دیدم که پر انرژی و بشاش به طرف میز آمد نگاه ی به من انداخت و گفت: عه تنها موندی که لبخند زدم و او صندلی کنارم را عقب کشید و نشست حوصله ات سر رفت ؟ ولی به نظر میاد تو خیلی بهت خوش گذشته سرش را تکان داد و گفت: آره خوب بود. .. بهترم میشه با حالت ی شوخ و مظلومانه گفتم: می تونم خواهش کنم تو لینک گروه ازدواج موقت در تلگرام قسمت ی که قراره بهترم بشه منم جا بدین ؟ به سمتم برگشت، طرز نگاهش شیفته و شیدا بود برای لحظه ای. .