
چمدان هایش برای رفتن دوباره به جمع دوستانش برگشت، دوستانی که این دوسال کم از خانواده برایش نبودند. حتی آقای راجین هم آمده بود با تمام مشغله هایش! اول از همه با آقای راجین بای بای کرد و بعد ورود به سایت همسریابی دو همدم جدید دوست داشتنی که این مدت نبود رها را برایش راحت تر کرده بود، لیار خواب در آغوشش را ادرس جدید سایت همسریابی همدم.
ورود به سایت همسریابی دو همدم جدید را هم کشید.
طبق عادت دماغ ورود به سایت همسریابی دو همدم جدید را هم کشید.
مواظب فسقله عمو باش. واسه عروسی هم حتماً باید بیایید منتظرتونم. ایران کلی جاهای دیدنی داره که باید ببینید.
- سایت همسریابی همدم جدید را که بین بازوانش فشرد احساس کرد از همیشه تکیده تر و ثبت نام جدید سایت همسریابی همدم شده.
- ریش های نا مرتب روی صورتش هم گویای همین بود، آرام پشت سایت همسریابی همدم جدید کوبید و در گوشش پچ زد:
- ببخش که باعث شدم عشقت رو از دست بدی، می دونم سخته منم کشیدم دردش رو جاش همیشه می مونه، ولی دوست دارم دفعه بعد که دیدمت همون آنتونی بی خیال و غرق کار همیشه باشی، به قول ما ایرانیا کن داداش.
- آنتونی لبخند خسته ای به رویش پاشید. تو رو چرا ببخشم؟
- من بهت مدیونم که با وجودت آدم های اطرافم رو شناختم. و در آخر محمد، رفیق شب و روز های تنهایی اش، فکرش را نمی کرد جدایی از محمد این قدر سخت باشد.
مواظب بچه ها باش، هوای شرکتم داشته باش من زودی بر می گردم، نبینم بدون من بالشم رو بغل کنی گریه کنی. محمد دستی در هوا تکان داد به معنای همان برو ورود به سایت همسریابی دو همدم جدید خودمان. بشین سر جات بچه من و گریه؟
ثبت نام جدید سایت همسریابی همدم رو ادا کنم
تازه باید یکی یکی ثبت نام جدید سایت همسریابی همدم رو ادا کنم دارم از دستت راحت می شم. که برسی ایرانی دیپورتت کنن دیگه بر نگردی. التماس ادرس جدید سایت همسریابی همدم سلام مارو به برسون بگو ادرس جدید سایت همسریابی همدم گفت بدجور دلم هوات رو کرده بطلب یک سر بیاییم. چشم سفارشت رو می کنم، عروسی بیایید که منتظرم. با صدای پیجر فرودگاه دوباره بای بای دستی جمعی کرد و به سمت گیت رفت.
عجیب بود که دلش به اینجا عادت کرده بود، حسی غریب داشت برای رفتن انگار ته دلش می گفتند برگشتی نداری این رفتن ته ته ماندن است. بدنش از نشستن زیاد روی صندلی هواپیما خشک شده بود. کش و قوسی به خودش داد و روی اولین پله ی هواپیما ایستاد، باد مالیم اواخر سایت همسریابی همدم جدید ماه صورتش را نوازش داد. بخندی گرم به روی شهرش زد و پله ها را یکی یکی طی کرد. سایت همسریابی همدم جدید برای تحویل چمدان کرده بود، دلش می خواست سریع تر وارد شهر شود و نقطه به نقطه اش را ببیند. نفس کشیدن در هوای ایران حالش را به قدری عوض کرده بود که ورود به سایت همسریابی دو همدم جدید انگار آدم بغض کرده ی چندساعت پیش نبود. چشم دوخت به مراسم استقبال و در آغوش کشیدن