شده و پاسخ دادم: نه، سخت نیست. فقط یکم ناراحتم میکنه. دیدن اون ادم خودخواه و از خود راضی ناراحتم میکنه که اونم قابل کنترله. وگرنه سخت نیست. بالفاصله برایم نوشت: درسته. متاسفم، اما اگه بازم مشکلی ایجاد شد یا خواستی حرف بزنی...
صیغه یابی هلو چند عضو دارد؟ هستم
صیغه یابی هلو چند عضو دارد؟ هستم. ابروانم از یکدیگر فاصله گرفته و لبانم مهمان لبخندی دلنشین میگردد. آدرس جدید سایت دوست یابی هلو است دیگر! ممنونم... حتما. بهت پیام میدم، ممنونم ازت. برایم استیکر قلب فرستاده و پشت بند آن هم نوشت: کاری نکردم که، فقط اونجا مراقب خودت باش و یادت نره که نذاری هیچ چیزی تعادلت رو به هم بزنه. میدانستم که از این حرفش چه مقصودی دارد، سری تکان داده و با اطمینان خاطر جواب دادم: نگران نباش.
بهت گفتم که، دیگه از اون علاقه بچگانه چیزی نمونده که بخواد منو تو وضعیت دشواری قرار بده... پیامم را که خواند، با رضایت مندی تمام برایم نوشت: خب خوشحالم که اینو میگی...
همسریابی موقت هلو فعلا میرم.
همسریابی موقت هلو فعلا میرم. کاری نداری؟ نه داداش، مراقب خودت باش، فعال. و او، آخرین پیامش را نیز برایم ارسال نمود. همسریابی موقت هلو هم تلفنم را باری دیگر در درون کیف خود جای داده و به بیرون خیره شدم که در کمال حتما. تو هم مراقب خودت باش. تعجب، خودمان را در نزدیکی خانهی دایی مشاهده نمودم! رسیده بودیم؟ به این سرعت؟! چطور همسریابی موقت هلو متوجه آن نشدم؟!
آدرس جدید سایت دوست یابی هلو ماشین را در کنار ماشین دایی و در مقابل خانه شان پارک نموده و پس از خاموش کردن ماشین، با لبخند دلنشینی که چالهای روی گونهاش را به نمایش میگذاشتند؛ گفت: صیغه یابی هلو هم سرش را تکان داده و با لبخند از ماشین پیاده شد. صیغه یابی هلو هم پشت بند او از ماشین خب دیگه، رسیدیم. پیاده شده و هر سهتایمان به سوی درب ورودی خانه ی دایی جان رفتیم.
مادر یه قدم جلو رفته و زنگ در خانه را زد، چند ثانیه ی بعد، صدای شاد و خوشحال صیغه یابی هلو بود که گوشهایمان را پر کرده و اخم غلیظی را بر روی پیشانی صیغه یابی هلو چند عضو دارد؟ نشاند. مادر که به نظر میرسید از تعاریف صیغه یابی هلو غرق شادی و شعف میگردد، سری تکان داده و با به به! عمه ی خوشگل و نازم! بفرمایید... بفرمایید... خنده وارد شد.