
با صدای اس ام اس موبایلش به خودش آمد سایت همسریابی آغاز نو پیامهای بود: همه چیز مرتبه ماهی کوچولو؟ پوزخندی زد و جواب داد: آره خوبه دل تو دلم نیست تا توی لباس عروس ببینمت دو هفته اون لباس توی کمد خاک خورد و توی نامرد یبارم برام نپوشیدیش همش گفتی میخوای سوپرایزم کنی خب الانم میگم میخوام سوپرایزت کنم خب دلم داره ضعف میره برات خیلی نامردی کردی
سایت همسریابی آغاز نو تلخندی زد
سایت همسریابی آغاز نو تلخندی زد و جواب داد: عزیزم نمیتونم پیام بدم دیگه فعال باشه قربونت برم کلافه موبایل را داخل کیفش گذاشت و با خود زمزمه کرد: چرا این ساعت لعنتی تکون نمیخوره؟ چرا همه چیز تموم نمیشه؟ نفس عمیقی کشید و باز هم در افکارش غوطه ور شد انقدر غرق در افکارش شد که زمان از دستش در رفت و وقتی به خودش آمد که کمتر از یکساعت تا پروازش مانده بود گوشیش را برداشت و شماره سایت همسریابی آغاز نو ازدواج موقت را گرفت به محض وصل تماس سلام کرد که سایت همسریابی آغاز نو پنل کاربری گفت: مگه نباید الان توی آرایشگاه باشی؟ چرا اما میدونم که فرودگاهی سایت همسریابی آغاز نو با تعجب گفت: از کجا میدونید؟
سایت همسریابی آغاز نو دائم دست کم گرفتی؟
حس ششم قوی سایت همسریابی آغاز نو پیامهای ویژه ای برایش فرستاده بود سایت همسریابی آغاز نو دائم دست کم گرفتی؟ بازم مثل همیشه یک قدم از سایت همسریابی آغاز نو پنل کاربری جلوتر هستید درسته پس تصمیمتو گرفتی بله فکر نمیکنی این تنبیه بزرگی واسه سایت همسریابی آغاز نو ورود باشه؟ قاطع جواب داد: نه با بی رحمی جواب میدی بغضش را فرو خورد: چون نتونستم ببخشم مطمعن بودم نمیتونی ببخشیش کم در حقت سایت همسریابی آغاز نو پیامهای من
نکرده, ولی کاش اینکارو باهاش نمیکردی اون به قدر کافی عذاب کشیده و صد برابرشو سايت همسريابي آغاز نو توی این چند روز کشیدم نفس عمیقی کشید و گفت: میدونم درکت میکنم امیدوارم هیچوقت از تصمیمت پشیمون نشی نمیشم خوشحالم که انقدر به کارت ایمان داری سایت همسریابی آغاز نو پیامهای سايت همسريابي آغاز نو از خودت بی خبر نذار چشم این سیمکارتو میندازم دور زنگ زدید خاموش بود, نگرانم نشید در اولین فرصت با خط جدیدم باهاتون تماس میگیرم
سایت همسریابی آغاز نو ورود برام باز کنید
منتظرتم دختر جان امیدوارم بعد از این همه سختی, زندگی آرومی در انتظارت باشه اشکش ریخت: ممنونم سایت همسریابی آغاز نو ورود برام باز کنید دلم براتون تنگ میشه سایت همسریابی آغاز نو ازدواج موقت خنده آرامی کرد: اشکمو درآوردی مراقب خودت باش چشم شمام مراقب خودتون باشید و تماس را قطع کرد اشک بی وقفه روی گونه اش میبارید خواست شماره سایت همسریابی آغاز نو پیامهای را بگیرد که موبایلش زنگ خورد آتوسا بود جواب داد: سایت همسریابی آغاز نو پیامهای من صدای متعجب آتوسا در گوشش پیچید: تو داری چیکار میکنی؟ بگو که پیامت یه شوخی بوده نه مگه امشب جشن عروسیتون نیست؟ چرا بهت که گفتم اومدم برات توضیح میدم ولی آخه سایت همسریابی آغاز نو در میان گریه فریاد زد: اصلا اگه ناراحتی نیام آتوسا مضطرب گفت: این چه حرفیه گلم؟ قربون اشکات بشم چی شده آخه؟ سایت همسریابی آغاز نو هق زد: دیدمت برات تعریف میکنم.