به سمت او بازگشته و به چهرهاش خیره شدم، صورت لوزی فرمش، لبان قرمز شده از رژ ل ب خوش رنگش، گونههای برجسته، چشمان عسلی و ابروهای تیره رنگش به همراه مژههای بلندش که زیبایی و جذابی چشمانش را دو چندان میکند با بینی کوچک و خوش فرمش، از او زنی با چهرهای زیبا و دلربا ساخته بود. مادر به نرمی پاسخ داد: از تابستون تا حاال داره درسای مربوط به سایت نازیار هلو هنر رو میخونه، هیچی از درسای ده و یازده خب...
در واقع منم میخواستم این کار رو بکنم، اما بعد به نظرم غیرعقلانی اومد. چون مهسا سایت نازیار هلو دائمی و یا حتی همین دوازده انسانی رو برای سایت نازیار هلو نخونده و به نظرم اومد که این ثبت نام ممکنه فقط یه استرس الکی یا یه کار بیهوده باشه. برای همین انجامش ندادیم.زن دایی رعنا سری به نشانهی تفهیم تکان داده و با همان لبخند دلنشینی که بر ل ب داشت، گفت: اها... که این طور. پس اگه اینجوریه خوب کردین. اون طوری فقط وقتش گرفته میشد و یه کار بیهوده میشد.
سایت نازیار هلو ورود اما متفکرانه به مادرم زل زده
سایت نازیار هلو ورود اما متفکرانه به مادرم زل زده و گفت: سایت نازیار هلو بمونه؟ به نظرم بهتره که سایت نازیار هلو دائمی رو هم بده اینجوری اگه هنر قبول نشه میتونه یه رشتهای ولی اگه قبول نشه چی؟ اگه نتونه از پس سایت نازیار هلو هنر بر بیاد، اون وقت میخواد برای هنر پشت از سایت نازیار هلو دائمی رو بره و پشت کنکوری نمیشه! لحن کالمش تمسخر آمیز بود یا من این گونه احساس کردم؟! دستان مشت شدهام را بر روی زانوانم فشردم و با خشم و عصبانیت به نیم رخ چهرهاش چشم دوختم.
سایت همسریابی نازیار هلو اخم کرده
سایت همسریابی نازیار هلو اخم کرده و زن دایی نیز با هشدار به چشمان پسرش خیره بود اما پیش از انکه هر یک از ما فرصتی برای سخن گفتن بیابد، سایت همسریابی نازیار هلو با صالبت صدایش وارد عمل شد: به جدیت و با پشتکار درس میخونه و چون اینقدر عالی تالش میکنه حتما موفق میشه. پس نگران نباش سایت همسریابی نازیار هلو جان. خواهر من به خودش و تواناییهاش باور داره.
از تابستون تا حاال داره الزم نیست نگران باشی، ما خودمون بهتر میدونیم چیکار کنیم. با هر کلمهای که از دهان خواهرم بیرون میامد، چهرهی سایت نازیار هلو ورود حالتی تصنعی به خود گرفته و زیر پوستهی حرص و خشمش، لبانش بر روی یکدیگر فشرده میشد.