مادرم اما نیامد، در آغوشم نگرفت، اشک نر یخت و یا اگر ریخت من شاهدش نبودم سایت قانونی همسریابی پدر زخم خورده ام تا آخرین لحظه به انتظار آمدن مریم خانمش ایستاد اما او نیامد که نیامد، سنگدلی به خرج داد و نیامد یا شاید هم روی آمدن نداشت... سایت قانونی همسریابی همدم سالها گذشته و او مرده هرکس دیگری هم جای او بود با رسوا شدنش چاره ای جز مردن نداشت!
سایت قانونی همسریابی گفته بود باهم می گذرانیم دوگوشه لبم انحنا پیدا کرد پر بود از ته سیگار یکی از سر برگرداندم، جاسیگاری اش روی کناری تخت ُ نیم سوخته هایش را برداشتم، بین انگشت شست و اشاره چرخاندم می گفت هروقت مشغله ذهنی اش زیاد است می کشد، تنها سایت قانونی همسریابی چند روز که من گم و گور بودم اینطور سیگار کشیده بود؟
سایت قانونی همسریابی تبیان ناشیانه پک زدم
فندک طلایی اش را هم برداشتم همان سیگار نیم سوخته را بین لبهایم گذاشتم و فندک زدم نوک سیگار از آتش سرخ شد.. . سایت قانونی همسریابی تبیان ناشیانه پک زدم، اولین بارم بود دوباره پک زدم و دودش را بیرون فرستادم و آنقدر سایت همسریابی قانونی و معتبر چرخه بیهوده را تکرار کردم تا آتش به فیلترش رسید بلند شدم روتخت ی اش را مرتب کردم و صبحانه نخورده بیرون زدم اگر توی سايت همسريابي قانوني می ماندم قطعا دیوانه میشدم فکر تنها ماندن سایت قانونی همسریابی تبیان بی قرارم کرده بود و از طرف ی هم او از بالیی که ان شب بر سرم امده بود خبر نداشت با سایت قانونی همسریابی تماس گرفتم و گفتم سالمتم و به ایران بازگشتم و او به خیال اینکه نمیدانم مادرم فوت کرده با من من خبر مرگش را داد بعد از لحظه ای گفتم: متاسفم فقط میتونم بگم متاسفم و بعد تماس را قطع کردم و سایت قانونی همسریابی تبیان را با بهت و حیرت فراوان تنها گذاشتم به اولین گل فروشی که رسیدم دسته گل بزرگی با گل های لیلیوم سفید تهیه کردم و روی کارت نوشتم.
سایت قانونی همسریابی همدم تسلیت ناگفته هایی دارم که ترجیح میدهم بعد از مراسم خاکسپاری بشنوی ٬ تنها سایت قانونی همسریابی را هم ننوشتم قطعا از دست خطم می فهمید دستی به ربان ساتن مشک ی اش کشیدم امان از این ربان مشکی که غم به دلمان می اندازد ورفتن کسی را یاداوری.. . آدرس را برای گل فروش نوشتم، از گلفروشی بیرون زدم من کسی بودم که همه باید پیام تسلیت به ریشم می بستند و به مانند یک غر یبه برای سایت قانونی همسریابی تبیان پیام تسلیت فرستادم و این دردناک بود و غریب.. .
آهنگ برباد رفته سایت همسریابی قانونی و معتبر
امروز روز متر کردن پیاده روها بود پیاده روهای دود گرفته و بی انتهای تهران مروز روزی بود که باید هندزفری توی گوشم می گذاشتم و آهنگ برباد رفته سایت همسریابی قانونی و معتبر، همشهر ی ام را پشت سر هم گوش میدادم سایه ام را دنبال خودم کشان کشان به این ور و ان ور میبردم اشک میریختم ونگاه و ترحم آدمها را پشت سر می گذاشتم اشکهایم از درماندگی ام بود.
از بیچارگی و تنهایی سایت قانونی همسریابی همدم من سایت قانونی همسریابی باید پیش او می بودم و در آغوش هم خون گر یه میکردیم اما افسوس روی نیمکت رنگ و رو رفته پیاده رو نشستم، آنقدر راه آمده بودم که نمیدانستم توی کدام خیابانم. .. با گلدسته های بلند رو به رویم بود، که بلند شد گلوله یسایت همسریابی قانونی و معتبر از اشک پایین افتاد و زیر لب صدایش زدم سايت همسريابي قانوني. .. موبایلم لرزید، برهان بود مگه قرار نشد بمون ی تا من بیام ؟ نتونستم حالت خوبه ؟ خوبم کجایی ؟ نگاه دقیقی به اطراف کردم و نام سایت رسمی و قانونی همسریابی را بردم.