کاملا مشخص بود که از جدیت کالم خواهرم و طرز حرف زدنش خشمگین شده و من نیز از همین احساس او، وجودم سرشار از لذت و شادمانی گشت. همسریابی موقت هلو که از فضای ایجاد شدهی میانمان به شدت ناراحت شده و عصبی به نظر میرسید، تمام تالش خودش را کرد که جو پیش آمده را تغییر دهد. خندهای کرده و گفت: ا... ایشالا هر چی خیره پیش بیاد.
مهسا جان، ایشالا کنکورت رو عالی پشت سر بذاری و بهترین دانشگاه رو قبول بشی عزیزم... هیچ نمیدانستم از زنی به این پاکی و مهربانی و مردی بسیار فروتن و خوش برخورد و مهربان که آدرس جدید سایت دوست یابی هلو خودم باشد، چطور پسری مانند سایت صیغه یابی هلو سر به بیرون اورده است! اما هر چه که بود، نمیخواستم این بحث بیشتر از این ادامه پیدا کند. نفسی گرفته و با لبخندی مالیم به چشمانش چشم دوخته و پاسخ دادم: متانت و خوشرویی لبخندی به چهرهام هدیه کرده و سرش را تکان داد.
سایت صیغه یابی هلو نیز خیلی ممنونم
خواهرم سایت صیغه یابی هلو نیز خیلی ممنونم همسریابی موقت هلو، ایشالا. من تمام تالشم رو میکنم.همسریابی موقت هلو رعنا با نگاهش را از چشمان سایت صیغه یابی هلو گرفته و رویش را به طرفم برگرداند، سپس دستش را دراز کرده و با فشردن یکی از دستهایم، لبخندی دلنشین را به من هدیه کرد. پاسخ لبخندش را دادم، با لبخند زیبایی مانند خودش که قلب هردویمان را ارام کرد. آدرس جدید سایت دوست یابی هلو مقداری از چای خوش عطر و بویش را نوشیده و سپس رو به مادرمان پرسید: مادر فنجان چایش را بر روی استکان قرار داده و کف دستانش را بر روی پاهایش قرار داد.
راستی سایت همسریابی آغاز نو نام پدرمان کجاست؟
سپس راستی سایت همسریابی آغاز نو نام پدرمان کجاست؟ خبری ازش داری؟ کی برمیگرده؟ خطاب به سایت همسریابی آغاز نو پاسخ داد: داره برمیگرده ایران. دیشب باهاش حرف زدم، پس فردا میاد ایران. حالشم خوبه و خیلی راضی و خوشحال به نظر میرسید. برق شادی چشمان سایت صیغه یابی هلو از چشم هیچ کداممان مخفی نماند و تبسمی محو را بر روی لبانمان نشاند. دستهای مادر را در دست گرفته و آنان را با محبت و عالقه فشرد و گفت: جدا؟ خیلی خوشحالم کردی... شکر که حالش خوبه. مطمئنم دلت خیلی براش تنگ شده، خیلی خوبه که داره برمیگرده.