انگار با داماد دعواش شده. خب معلومه پسره عوضی از آب دراومده! نکبت چه طور دلش میاومد صیغه موقت ازدواج رو ناراحتش کنه؟! شونه بالا انداختم. به من رب طی نداشت که علتش رو بپرسم اما حتماً اومده بود منتکشی. وقتی صیغه موقت ازدواج خواست از در بره بیرون، نمیدونم چرا برای اینکه یه جوری بهش بفهمونم اوضاع صیغه محرمیت ازدواج موقت تقصیر خودشه، گفتم: جدیدا برای دانشگاه رفتن تا اینجا میان دنبالت؟
جوابم رو نداد و رفت. چرا دلش نمیخواست با من حرف بزنه؟ دختره انگار از دماغ فیل افتاده با اون نامزد لاغر مردنی نچسبش. درست چند روز بعد، خبر بهم خوردن نامزدیش رو شنیدم. اصلاً از صیغه موقت و ازدواج حسی که درونم نسبت به صيغه ازدواج موقت ایجاد شده بود خوشم نمیاومد. که چرا بازم ته دل از بهم خوردن نامزدیش خوشحال شدم. صیغه ازدواج موقت به فارسی گفت وق تی نامزدی صیغه موقت ازدواج بیدلیل بهم خورده، عمو گفته جمع کنه برگرده خونه. مامانم میگفت معلوم نیست برای ادامه ی درسش بیاد یا نه به عنوان داماد آینده ی خانواده ی سماوات، هر از چند گاهی به صرف شام یا نهار، مامان صیغه ازدواج موقت به فارسی به خونهشون دعوتم میکرد.
صیغه محرمیت ازدواج موقت بهتر نیست
برای دلخوشیش قبول میکردم. یه شب خانم صیغه عقد موقت ازدواج بعد از غذا خوردن گفت: صیغه محرمیت ازدواج موقت بهتر نیست کمکم خانواده رو در جریان بذاری؟ دوران نامزدی هم که زیاد کِش پیدا کنه وجهی خوب نداره! صیغه ازدواج موقت به فارسی نگاه معناداری به صيغه ازدواج موقت انداخت و گفت:مامان قبلاً گفتم ممکنه مخالفت کنه یا واکنشی نشون بده که باعث ناراحتی شما یا بابا بشه. الان موقعیتش مناسب نیست. دوست دارم حرمت های بین خانواده ها سر جاش با قی بمونه؛ آخه قرار من یه عمر به عنوان عروس شناخته بشم. بعد رو به من کرد و گفت: مگه نه عزیزم؟
بله مروارید درست میگه. ولکن نبود. همچنان ادامه داد. آخه باباتم پرسید بالاخره این دو تا جوون میخوان چیکار کنند؟ اون از پسرهاش دل خوشی نداره چون اهل صيغه ازدواج موقت و زند گی نیستند اما به تو افتخار میکنه. حداقل الان یکم سریعتر کارهاتون رو انجام بدید تا من با خیال راحت سرم رو روی زمین بذارم! با اخمهای درهم کشیدهی مروارید، مامانش صحبت رو خاتمه داد. وق تی خواستم ازشون جدا بشم و برم صیغه ازدواج موقت به فارسی گفت: تو نگران حرفهای مامانم نباش! اجازه نمیدم به خانوادهت حرفی بزنی.
همینجوری خوشحال باشه کافیه. وقتی من و تو رو کنار هم میبینه انگار دنیا رو بهش دادند. باشهای گفتم و رفتم. وق تی رسیدم خونه دختر عموهام اومده بودن. گلرخ رو دیدم و گفتم: سلام خوش اومدین. چه عجب، گلرخ خانوم! ممنون. خو بی؟! گلرخ برام چایی آورد و نشست. شوهرش رفته بود خونهی عمهش سر بزنه. یکم صحبت کردیم تا اینکه گفت: صیغه محرمیت ازدواج موقت چرا ازدواج نمیکنی؟
صیغه عقد موقت ازدواج همه دختر مناسب تو فامیل هست
صیغه عقد موقت ازدواج همه دختر مناسب تو فامیل هست. نکنه کسی رو مد نظر داری؟ فک ر کنم با بهم خوردن نامزدی خواهرش، باز صيغه ازدواج موقت بهش گفته بود تا در مورد صیغه موقت ازدواج باهام حرف بزنه به خاطر همین باید ناامیدش میکردم. خیلی جدی گفتم: اصلاً تصمیم ندارم. هنوز خیلی زوده! اما گلرخ ولکن نبود. ادامه داد. صیغه موقت و ازدواج که خیلی دوست داره زودتر سر و سامون بگیری، حداقل یه آشنا بهتر از غریبهست که نمیشناسی.