همسریابی آنلاین هلو - دوهمسان


سایت دوهمسان چگونه است؟

یه ساعت دیگه دقیقا خونه ی سایت همسریابی دوهمسان باشیا اومدم حرفی بزنم که قطع کرد. با خنده رفتم سراغ کمدم تا لباسم رو عوض کنم که دیدم هنوز این جلبک توی اتاق

سایت دوهمسان چگونه است؟ - دوهمسان


لینک سایت دوهمسان

زدم و گوشیم و جواب دادم که صدای پر شور و هیجان حدیث پیچید توی گوشم: الو سلام قورباغه چطوری؟ خندیدم و گفتم: قورباغه عمته تو چطوری وروجک؟ با خنده گفت: منم خوبم و خوشم و خواستم متین میگم جمع کن بیا خونه ی سایت دو همسان. مهمونی گرفتیم خونش بزن و برقص پاشو جمع کن بیا.

یه ساعت دیگه دقیقا خونه ی سایت همسریابی دوهمسان باشیا

یه ساعت دیگه دقیقا خونه ی سایت همسریابی دوهمسان باشیا اومدم حرفی بزنم که قطع کرد. با خنده رفتم سراغ کمدم تا لباسم رو عوض کنم که دیدم هنوز این جلبک توی اتاقه. گفتم: برو بیرون. موهاش و پیچ و تابی داد و گفت: خب اگه میخوای جایی بری، دوتایی میریم دیگه. هوم؟ با حرص گفتم: سایت ازدواج دوهمسان جهنم هم بخوام برم با تو نمیرم حالا هم برو بیرون. ایشی گفت و رفت بیرون و منم سریع در و قفل کردم. این یکی و خودت ختم به خیر بکن سری تکون دادم و لباسم رو عوض کردم و سوئیچ و برداشتم و سریع رفتم پایین که مامان گفت: کجا میری متین؟ همینطورکه کفشام و میپوشیدم گفتم: دارم میرم خونه ی سایت همسریابی دوهمسان. تارا با اعتراض گفت: میبینی عمه؟ سایت دو همسان و نمیبره اصلا زندایی پاش و گذاشت روی اون یکی پاش و گفت: خب متین جون ببرش دیگه... چندشوار نگاه تارا و زندایی کردم. هردوتاشون سر تا پاشون عمل بود.

انقدر ژل به خودشون تزریق کرده بودن که باید به عنوان بادکنک توی تولدا ازشون استفاده بشه گوشیم و گذاشتم توی جیب هودیم و گفتم: همه اونجا پسرن اگه دختر هم بود مطمئن باش نمیبردمش بدون اینکه منتظر حرف دیگه ای باشم سریع از خونه زدم بیرون و سوار ماشین شدم. (تا میتونید فقط به این یاروعه فحش بدید راحت و آزاد باشید) از عمد در و باز نکردیم که همه ی بچه ها قشنگ جمع بشن بعد امیر و آتوسا که زودتر از همه اومدن هیچ، از اونورم مهراب و سایت دو همسان رضا رفته بودن خونشون هرچی لباس گشاد و شلوار کردی بود پیدا کرده بودن آورده بودن اینم بگم خونه ی ارسلانم رفتن شخم زدن.

خونه ی سایت دوهمسانی خندم گرفت

از تصور اینکه مهراب و سایت همسریابی دوهمسان رضا با شخم رفته خونه ی سایت دوهمسانی خندم گرفت (این یه تصور بودا واقعا با شخم نرفتن) سایت دو همسان با خنده گفت: قشنگ، صداشون در اومده ترلان گفت: حالا بزار در و باز کنیم، بدتر صداشون در میاد همه سری به معنای تایید تکون دادن که سایت دوهمسانی گفت: همشون اومدن.

مطالب مشابه


آخرین مطالب