میدانستم از بیخ وبن اشتباه است می دانستم که قرار نبود ان عکس جایی درز پیدا کند و حتی میدانستم از این در بیرون بزنم عکس را پاک خواهم کرد با تمام اینها عکس را جلوی صورتش باال بردم صیغه رو فسخ کن وگرنه...
سایت دو همدم همسریابی جمله ام را ادامه ندادم و او رنگ باخت دهانش باز ماند و آهسته نالید چیکار کردی هلن ؟ غر یبه ای بین مون نیست البته فعال مثل جنگیدن برای باختن بود! حالت صورتش یک جوری شد مثل اینکه دیگر مرا نمی شناخت و دلم پیچ خورد.. .
سایت دوهمدم همسریابی همسر اون عکسو پاک کن
زیر لب صیغه را فسخ کرد و بدون اینکه نگاهم کند گفت: همین سایت دوهمدم همسریابی همسر اون عکسو پاک کن و بعد پشت میزش نشست برخاستم جلوی میزش ایستادم، دستم را دراز کردم و گفتم: کلید خونم سرش را بالا آورد و نگاهش به صورتم نشست مردم، مرگ من موقتی نیست.. . سایت دو همدم همسریابی جدید میدونم که دیگه ُ از دفترش که بیرون زدم کلید خانه ام را در دست فشردم و بعد آنرا به قعر کیفم پرت کردم نگاهی به آسمان گرفته انداختم پیاده به راه افتادم.. . سايت همسریابی دو همدم حاال دل بق کرده ام را به کجا می کشاندم ؟
انگار که با نگاهش تنها چراغ روشن مانده در دلم را هم کشته بود! روی نیمکت پیاده رو نشستم و چشم دوختم به درخت نارنج که در باغچه پیاده رو تنها بود اما سبز بود و بوی خوش بهارش اطراف را پر کرده بود.. . زیر لب زمزمه کردم تو هم مثل من توی این شهر غر یب افتادی ؟.. . بهار نارنج رو چه به تهرون دود گرفته ؟ تو باید.. . سايت همسریابی دو همدم از جرقه ای که در ذهنم خورد جمله ام نصفه ماند با امیدواری از جا پریدم ورود به سایت همسریابی دوهمدم و نزدیک رفتم، سرم را میان شاخ و برگ سبزش فرو بردم و بوییدم با لبخند غر یبی گفتم: بوی شیراز میدی سایت همسریابی دو همدم ادرس جدید از تصمیمم استقبال کرد سایت دوهمدم همسریابی همسر اما نه با خواهش و تمنا خواسته بود که نروم، که بمانم اما من مصمم بودم دیگر حال و هوای سایت دو همدم همسریابی جدید شهرآرامم نمی کرد باید می رفتم تا سرنوشت برگ تازه ای برایم بنویسد دودستش را گرفتم و گفتم: تو از این به بعد به جای من مدیر اون رستورانی.. . قبول میکنی ؟!
هلن بحث عوض نکن من طاقت ندارم تو رو نبینم خندیدم، موهایش را پشت گوشش فرستادم و گفتم. قرار نیست دیگه منو نبینی دیوونه با بغضی که به جان
سایت همسریابی دو همدم ادرس جدید هم به خنده افتاد
دایش افتاده بود گفت: من مثل تو صبور نیستم.. . میدونی چقدر آرزو داشتم برات ؟ بلند تر خندیدم و سایت همسریابی دو همدم ادرس جدید هم به خنده افتاد زانیار سایت دو همدم همسریابی مثل مامان بزرگا حرف نزن، نه هلن پیره نه سایت دو همدم همسریابی بخیل سایت دو همدم همسریابی اون همه برای رستورانش زحمت کشید حالا می خواد ول کنه بره ؟
همه چی درست میشه سایت دوهمدم همسریابی همسر. .. غصه زحماتم برای اون رستوان رو نخور یه فکرایی دارم نفسش را با آهی بیرون داد و به آشپزخانه رفت سایت همسریابی دو همدم ادرس جدید ؟ ورود به سایت همسریابی دوهمدم ؟ من باید ازت سایت همسریابی دوهمدم آناهیتا کنم متعجب شد و گفتم: من با عاشق شدنم رابطه تو و برهان بهم زدم خودش را جلو کشید و گفت: نبینم هیچ وقت خودتو سرزنش کنی، دوست داشتن و عاشق شدن خیلی بزرگه عاشق ی روح آدمو پخته میکنه نفس عمیقی کشید، بازدمش را بیرون فرستاد و گفت: این خوبه که چشمات بازه، خوبه که عشق چشماتو کور نکرده، اینکه عاشق باشی و اونقدر عاقل باشی که به اون رابط ادامه ندی. .. منظورم از پختگ ی همینه نگران رابطه من و برهان هم نباش من از دستش دلخورم، شکارم ازش اما همکاریمون سر جاشه، دوستی مونم همینطور سایت ازدواج و همسریابی دوهمدم برو، سایت دو همدم همسریابی جدید دلتنگی میکنه ولی تهش راضی نیست که تو این جا بمونی.