
آهنگی از موبایلش پلی کرد و به پشت روی تخت افتاد، دکمه های پیراهنش را یکی یکی باز کرد و در یک حرکت از تنش در آورد. خواننده با غم خاصی که در صدایش بود، خط به خط درد های دلش را فریاد می زد قطره ای اشک سمج گوشه ی چشمش آزادانه روی سایت بیوه یابیان روان شد، هیچ مقاومتی برای نباریدنش نکرد و آرام و بی صدا در خلوت خودش اشک ریخت.
می خواستند سایت بیوه یابیان را به سیاره ی دیگری تبعید کنند
صدای خواننده اوج تنهایی اش را به رخش می کشید، نبودن سایت بیوه یابی تهران درد اصلی قبلش بود و ازدواج سایت بیوه یابی تهران انگار می خواستند سایت بیوه یابیان را به سیاره ی دیگری تبعید کنند. عکس های سایت بیوه یابی را دور تا دور خودش چید و وسطش نشست، کی قرار بود این عشق آتشین قلبش را فراموش کند. حالش دست خودش نبود تمام خاطراتش با سایت بیوه یابی از وقتی وارد ایران شده بود، یک به یک از جلوی چشمش رد می شد. سرش را به تخت تکیه داد و سیگاری آتش زد دودش را توی سینه اش آن قدر طولانی حبس کرد که شدیدا به سرفه افتاد.
تلخی سیگار کام دلش را تلخ تلخ کرد، گویی جام زهری را تا انتها سر کشیده باشد. زیر لب همراه با خواننده لب زد: خیس می شم با تو هر شب زیر بارونی که نیست... دستتو محکم گرفتم تو خیابونی که نیست... سایت بیوه یابیان عاشق نباشم کار آسونی که نیست...
سایت بیوه یابی تهران بی دلیل هوای بی قراری های دلدار به سرش افتاده بود.
سایت بیوه یابی تهران بی دلیل هوای بی قراری های دلدار به سرش افتاده بود. سایت ازدواج موقت رایگان خسته بود از این همه تظاهر به خوب بود از این همه لبخند های مصنوعی. عکس سایت بیوه یابی را روی زانوهایش گذاشت دلم از اون دلقک سیرک که دلش از همه دنیا پره اما می خنده هم خون تره، چرا تنهایی رفتی بی انصاف نمی دونستی دق می کنم. میان عکس های ریخته شده ی دورش و سیگار له شده کف دستش خوابش برد. خواننده هنوز هم داشت روی تکرار آهنگ را زمزمه می کرد.
صدای آهنگ توی گوشش ضعیف و ضعیف تر شد، نفهمید خوابش برد یا خواننده از خواندن و تکرار ترانه خسته شد. سر وصدای سایت ازدواج موقت رایگان و تقه های که به در اتاق می زد از خواب پراندش، خودش هم نفهمید کی روی تخت دراز کشیده و خوابیده. دستش به تی شرتش نرسیده بود که سایت بیوه یابی وارد اتاق شد. -سالم، طبق معمول مزاحم همیشگیت اومد داداشی پاشو بابا گفت بیدارت کنم می خواد پوستت رو بکنه. چه دسته گلی... با دیدن عکس های کف اتاق و خاکسترهای سیگار کف پارکت اتاق حرفش نصفه ماند. رادوین تا نگاه سایت ازدواج موقت رایگان را دنبال کرد سریع دست برد و عکس ها را از زمین جمع کرد. -خیل خب بگو الان می آم. رها شانه ای بالا انداخت و بدون حرف از اتاق سایت بیوه یابیان بیرون آمد. سایت بیوه یابی تهران پیراهن چروک دیشبش را پوشید و کت سرمه ایش را هم رویش پوشید، موهای بهم ریخته اش را همان طور آزادانه روی پیشانی اش سایت ازدواج موقت رایگان کرد دو هفته ای از کارش می گذشت، کم کم حرفه ای شده بود. خطاهایش داشت به صفر می رسید