همسریابی آنلاین هلو - سایت ازدواج


سایت ازدواج در استان کرمانشاه چند عضو فعال دارد؟

مامانم باز هم من رو در آغوشش گرفت و بوسید و گفت: مواظب خودت و بچت باش! وزیر گوشم ادامه داد: سایت ازدواج در استان کرمانشاه پسر بدی نیست سعی کن

سایت ازدواج در استان کرمانشاه چند عضو فعال دارد؟ - سایت ازدواج


ازدواج در استان کرمانشاه

الان کاش میتونستم بگم نه که خیلی خوش اخلاقی و زبونتم خیلی شیرین باید بخاطر محبتات واست غذا هم بپزم چقدرم توقع داره!

بعد غذا باز کانال همسریابی کرمانشاه در تلگرام سفره رو جمع وجور کرد و اومد نشست.

ولی کانال همسریابی کرمانشاه در تلگرام همه کارا رو کرد

مثلا من میزبان بودم ولی کانال همسریابی کرمانشاه در تلگرام همه کارا رو کرد. با لبخند روبه خواهرم نگاه کردم و گفتم: دستت دردنکنه کانال همسریابی کرمانشاه در تلگرام خیلی به زحمت افتادی امروز! صیغه کرمانشاهی هم متقابلا لبخندی زدوگفت: کاری نکردم که خواهر کوچیکه، وظیفه ست. مامانمم با نگاه گرمی که داشت نگاهش رو به سمت شکمم دوخت و گفت: حوری مامان جنسیت بچه هنوز معلوم نشده؟

دستمو ناخداگاه روی شکمم گذاشتم و گفتم: - نه هنوز، امروز عصر وقت سونوگرافی دارم. آیهان و صیغه کرمانشاهی یهو باهم با ذوق گفتن: - ! و بعد هردو با اخم بهم نگاه کردن و سرشون رو به سمت مخالف چرخوندن. لبخندی بخاطر لجبازیشون زدم. این دوتا همدیگر رو دوست داشتن ولی صیغه کرمانشاهی یکم زیادی داشت لجبازی میکرد. کانال زن صیغه کرمانشاه هم نگاهش رو به کانال زن صیغه کرمانشاه و آیهان دوخته بود و با اخم نگاهشون میکرد.

این بشر چشم نداره ببینه دو نفر همدیگر رو دوست دارن! بعد اینکه با مامان یه دل سیر از فامیل غیبت کردیم و مامان از اخبار تازه تو فامیل گفت، کم کم بلند شدن و عزم رفتن کردن. مامانم باز هم من رو در آغوشش گرفت و بوسید و گفت: مواظب خودت و بچت باش! وزیر گوشم ادامه داد: سایت ازدواج در استان کرمانشاه پسر بدی نیست سعی کن سربه سرش نذاری و کم کم دوسش داشته باشی هر چی باشه پدر بچته! تو دلم پوزخندی به حرف مامانم زدم و گفتم: منتظرم این بچه به دنیا بیاد و من از اینجا خلاص بشم اونوقت مامانم میگه کم کم دوسش داشته باش! چه خوش خیال مادر من. از سر اجبار چشمی گفتم و منم ای بر روی صورتش زدم وبعدم کانال زن صیغه کرمانشاه بغلم کرد و بوسید.

ازشون کردم و رفتن. آیهان هم تعارف کرد برسونتشون که گروه همسریابی کرمانشاه گفت ماشین دارن. سایت ازدواج در استان کرمانشاه در رو بست و به ساعت نگاه کرد و رو به من گفت: حاضرشو بریم بیرون از اونجا هم بریم مطب شادی.

با تعجب نگاهش کردم. این سایت ازدواج در استان کرمانشاه که میگه بریم بیرون، چه عجب یادش افتاد منم آدمم. مثل بچه ها ذوق کردم، واقعا دلم یکم تفر یح و قدم زدن میخواست.  گروه همسریابی کرمانشاه یادش مونده بود که لباس کم دارم وچند دست از لباسام و کیف لوازم آرایشیم رو آورده بود. یعنی بعد چند ماه ذوق آرایش کردنم داشتم. موهام رو دم اسبی بستم و از وسط فرق سرم رو باز کردم. بعدم کمی رمل زدم و یه خط چشم نازکم پشت چشمام کشیدم ویه رژ کالباسی زدم و بعدم کرم پودر در آخرم ابروهام رو مداد کشیدم. یعنی با یه ذره آرایش چقدر عوض شده بودم حتی دل خودمم واسه قیافه آرایش کردم تنگ شده بود. مانتو حاملگیم پوشیدم با شلوار گن دار یه شال سه متری سبزم سرم کردم ویه جفت کفش بدون پاشنه هم پوشیدم. چشمم به ادکلن ته نایلون خورد یعنی عاشقتم گروه همسریابی کرمانشاه! با زدن ادکلن رو نبض دست و گردنم همه چی تکمیل شد.

سایت ازدواج در استان کرمانشاه جلوم سبز شد

 با لبخند از اتاق خارج شدم که یهو سایت ازدواج در استان کرمانشاه جلوم سبز شد و مات ومتحیر صورتم موند. یکم از زل زدنش اینبار خجالت کشیدم وبا سرفه مصلحتی گفتم: من حاضرم! کانال زن صیغه کرمانشاه که به خودش اومده بود یهو اخم کرد و با حرص گفت: تشریف میبری عروسی؟ از حرفش یهو خشک شدم.

مطالب مشابه


آخرین مطالب