همسریابی آنلاین هلو - 2 همدل


سایت 2 همدل چه می کند؟

تا اینکه سایت 2 همدل انگشتر رو از توی جعبه برداشت و گفت: به نشونه ی آشتی، انگشتر که حلقه ی قبلی سامانه همدل بود رو دستش کردم و برای بله. اثبات اینکه حق

سایت 2 همدل چه می کند؟ - 2 همدل


سایت 2 همدل با عکس

زیر چشمی نگاهش میکردم. از سر شب بی توجه به من مشغول گوشیش بود. قلبم فرو ریخت اگه انتخاب سیاوش کسی جز من باشه. دست خودم نبود. از طرفی هم ردش میکردم. با اصرار سایت 2 همدل شب رو خونه شون موندیم. برای خواب به اتاق خودم رفتم. خوشحال شدم از اینکه چیدمان اتاق همونطور دست نخورده سر جای خودش بود. زیر پتو خزیدم اما خوابم نمیبرد.

با خودم گفتم حتمًا سیاوش توی این هفته با شیما قرار گذاشته و سامانه همدل بدون فکر کردن به من، خواب هفت پادشاه رو میدید. به یه بهانه باید باهاش آشتی میکردم. سیاوش خوابم نمیبرد. دلم برای سایت 2 همدل تنگ شده بود. یه روز تنبیه براش کافی بود. چهره ی زیبای غمگینش از جلوی چشمام کنار نمیرفت. جعبه ی انگشتر رو برداشتم و رفتم. به در اتاقش تقه ای زدم. بعد چند ثانیه، آهسته گفت: بله؟! دستگیره ی در رو چر خوندم و وارد اتاق شدم. سامانه همدل نیم خیز نشسته بود. با دیدنم لبخند زد.

کنارش نشستم. بدون هیچ حرفی به آغوش کشیدمش. دفعه برای فرار کردن و پس زدنم مقاومتی نکرد. خودم رو عقب کشیدم. صورتش رو نوازش کردم و گفتم: فردا میری مطب سهیل برای اینکه لجم رو دربیاره گفت: بستگی داره. اگه تو بخوای شیما رو ببینی، منم میرم مطب ورود به سایت همدلی. ظاهرًا که حسابی با هم جفت و جور شدین! دیدم شماره ش رو گرفتی.

سایت ازدواج همدلی موقع هم که ما اومدیم

از سایت ازدواج همدلی موقع هم که ما اومدیم حتمًا داشتی براش پیام میفرستادی. پسرعمو مبارک باشه! خندهم گرفت و گفتم: شماره ی سهیل رو از توی گوشیت پاک کن. اسم شیما رو هم نیار. چشمای ای حسود کوچولوی دوستداشتنی! قرار نیست هیچکدوممون جایی بریم. من، توی این دنیا فقط تو رو میبینه. جعبه رو از جیبم درآوردم و بازش کردم. روبه روش گرفتم و گفتم: همه ی رسم و رسومات خواستگاری سر جاش اما سایت ازدواج همدلی جواب من یه کلمه است. دوباره من رو قبول میکنی؟! مردد بودن، توی نگاه موج میزد.

از جوابش واهمه داشتم. تا اینکه سایت 2 همدل انگشتر رو از توی جعبه برداشت و گفت: به نشونه ی آشتی، انگشتر که حلقه ی قبلی سامانه همدل بود رو دستش کردم و برای بله. اثبات اینکه حق نداره سهم کسی جز من باشه. منتظر شماست ورود به سایت همدلی نموندم و سریع به اتاقم برگشتم. اون شب بعد مدت ها، آسوده خاطر خوابید صبح زود سرحال از خواب بیدار شدم و بعد ورزش کردن، با کمک مامان صبحانه رو توی حیاط روی تخت چیدیم. برای گلسا پیام فرستادم تا بیاد. با شرمندگی به مامان گفتم: میدونم گند زدم به همه چی اما اگه میشه به سامانه همدل بگو میخوایم بر یم خواستگاری. مامان از این بلاتکلیفی خسته شدم. مامان با دقت استکانای توی سینی رو پر از چایی کرد و گفت: قدر دونستی چه جواهر ی رو از دست دادی؟

هرچی نظر ادرس سایت دوهمدل باشه

عجله نکن. زن عمو گفت هرچی نظر ادرس سایت دوهمدل باشه، به زور نمیشه. بهش فرصت بده. دستی توی موهام کشیدم و با لبخند گفتم: سایت 2 همدل راضیه. شما الان دوباره بهش بگو. میدونم دوستم داره. مامان باشه ای گفت و من همچنان برای رسیدن به  انتظار میکشیدم. ورود به سایت همدلی با زنگ نازنین از خواب بیدار شدم. شب گذشته رو براش توضیح دادم. نازنین توصیه کرد دست از انتقام بکشم و به سیاوش جواب بله رو بگم ولی من نمیتونستم راحت ببخشمش. همین که انگشتر رو ازش قبول کرده بودم، برام سخت بود.

مطالب مشابه


آخرین مطالب