بعدش هم گفت: آقا کمالی یه ساعت دیگه میآد صیغتون رو میخونه آشنا هست و میدونه بابای حوریم در چه وضعیتی پس موردی نیست!
و بعد با غضب نگاهم کرد و رفت. بعد رفتنش رو به سایت دوستیابی در استان خراسان جنوبی با گریه گفتم: تو یه عوضی به تمام معنایی. خندید و گفت: این یه کوچولو از کارام بود. یاد بگیر فقط بگی چشم، تا سرت نشکسته. و بعد دستم رو تو دستش گرفت و فشار داد که آخم به هوا رفت. با خنده گفت: وای انگاری واقعا شکسته، ولی عیبی نداره بزرگ میشی یادت میره! و بعد بلند شد و با خنده اتاق رو ترک کرد. سایت دوستیابی در استان خراسان جنوبی بی شک مریض بود. یک ساعتم گذشت آقا اومد و صیغه رو بین من و گروه تلگرام خراسان جنوبی خوند و من این بار رسما شدم زن صیغه ایش ولی تاریخ صیغه تا به دنیا اومدن بچه تعیین شده بود.
بعد اون گروه تلگرام خراسان جنوبی با وقاحت گفت: ببینم تا اون موقع دست از پا خطا نکنه تمدیدش میکنم. وبا این حرفش همه ی ما را بیشتر خورد کرد و شکست. دستم زیادی درد میکرد و نمیتونستم حرکتش بدم.
نگاهم به سمت گروه تلگرام خراسان جنوبی کشیده شد که بازم اخم داشت. چند دقیقه پیش باز این مرد من رو زیر پاش له کرد وقتی آقا حرف از صیغه دائمی زد و سایت دوست یابی با پوزخندش حرف از صیغه هفت ماهه زد و و بعدشم تمدید صیغه، اونم اگه دست از پا خطا نکنم حتما صیغه رو تمدید میکنه.
شکستن کمر لینک گروه دختر پسرای بیرجندی
شکستن کمر لینک گروه دختر پسرای بیرجندی رو دیدم. بابام نیست که ببینه دخترش به چه روزی افتاده و چه عوضی گیرش اومده.
وقتی نگاه ترحم بار کمالی رو دیدم دلم میخواست آب بشم و برم زمین.
ببین به چه روزی افتادم، مامان و رویا رفتن تا رو راهی کنن و منم با سایت دوست یابی تنها موندم بلند شد و همان طور که بی اجازه کمد لباس رو زیرو رو میکرد گفت: یه لباس آبرومندم نداری بپوشی الان. وبا اخم نگاهم کرد. آخر سر یه شال و مانتو سیاهم رو در آورد و پرت کرد طرفم گفت: پاشو بپوش باید بریم بیمارستان.
با درد گفتم: من نمیتونم لباس بپوشم دستم کار نمیکنه. با پوزخند گفت: کاش میزدم پات رو میشکستم نتونی راه بری. به مرد بی رحم رو به رویم نگاه کردم که با عصبانیت سمتم میاومد. بلندم کرد و به درد دستم توجه نکرد مانتو رو پوشاند و شالم رو سرم کرد و به سمت در من رو برد.
سایت دوست یابی با دیدنمون گفت: کجا؟ سایت دوستیابی در استان خراسان جنوبی با گستاخی گفت: زنم رو میبرم خونش، خانوم مشایخی! دوست یابی بیرجند نگاه بغض آلودش رو به سمتم انداخت و گفت: باشه. وبعد به سمتم اومد و بغلم کرد و رو به اروین گفت: من گه گاهی میآم میبینمش. سایت دوستیابی در استان خراسان جنوبی سرش را تکان داد و گفت: باشه قبلش به من خبر بدین. و از روی میز کاغذ و خودکار رو برداشت و شماره ش رو نوشت وبه سمت دوست یابی بیرجند گرفت. دوست یابی بیرجند باشه ای گفت و ازمون کرد و رویا هم با گریه بغلم کردوگفت: نگران نباش خواهری، و بعد ز یر گوشم گفت: