همسریابی آنلاین هلو - چت و دوستیابی


دانلود چت و دوستیابی

چت و دوستیابی کامپیوتر میدونم، دیدیش چقدر ماهه؟چت و دوستیابی بهش میاد دوتا پسر داشته باشه؟ وقتی متوجه ی نگاه غضبناک من شد لبخند از روی لباش محو شد.

دانلود چت و دوستیابی - چت و دوستیابی


ورود به چت و دوستیابی

سرما خوردم.دنبال چی می گردی؟ هیچی، بریم بیرون یه کم قدم بزنیم. روی یکی از نیمکت های توی محوطه نشستیم.مثل بازجوها پرسیدم: پس همه ش یه نقشه بود نه؟ از چی حرف میزنی؟ دیروز مادرشوهرت خونه ما بود. چت و دوستیابی کامپیوتر میدونم، دیدیش چقدر ماهه؟چت و دوستیابی بهش میاد دوتا پسر داشته باشه؟ وقتی متوجه ی نگاه غضبناک من شد لبخند از روی لباش محو شد. سرفه ای کرد وگفت: آخه تو گلوی فرهاد گیر کرده بودی. دیدتت. به چت و دوستیابی باران چت و دوستیابی کامپیوتر انقدر پسر خوبیه تازه آشنایی ما برنامه چت و دوستیابی اتفاقی بود ربطی به فرهاد نداشت، اون روز بارونی رو خب فرهاد که خواهر نداره، بعدشم انقدر که آقا و پاکه وقتی تورو دید به همه گفت که میخوادت.چت و دوستیابی فارسی هم دورادور بعد نشستین و نقشه کشیدین که تلفن و آدرس مارو چه جوری گیر بیارین؟

میگم وقتی هم ماجرای تو رو پیش کشید وازم کمک خواست چون یه کوچولو می شناختمت کمکش کردم، فکر نمی کنم کار اشتباهی کرده باشم. چت و دوستیابی نسخه طلایی رایگان نظر تو چیه؟ -نمیدونم.خب نمی شناسمش. تمام تلاش ما هم چت و دوستیابی پروانه بود که توبتونی فرهاد و خوب بشناسی. آمار چت و دوستیابی فارسی بعدیتون رو هم دارم، تشکیل نمیشه. -چرا؟

چت و دوستیابی باران با خودش کشوند

چت و دوستیابی نسخه طلایی رایگان ندارین.فرهاد تو کافی شاپ منتظره تا من تو رو با خودم ببرم پیشش. دستم رو گرفت و چت و دوستیابی باران با خودش کشوند.وقتی رسیدیم، چت و دوستیابی کنار فرهاد نشسته بود تا ما رو دید از جاش بلند شد و آره خب، برو باهاش حرف بزن فوقش ازش خوشت نیومد میگی نه، همین.پاشو بریم بیشتر از چت و دوستیابی پروانه منتظرش نزار. به سمتم اومد و گفت: ممنون از اینکه این فرصت و به برنامه چت و دوستیابی دادین.

چت و دوستیابی نسخه جدید رو دید

سر تکون دادم. تو دلم گفتم: به خاطر خودم بود نه به خاطر فرهاد. فرهاد پشت به در ورودی نشسته بود، وقتی چت و دوستیابی نسخه جدید رو دید از رو صندلی بلند شد و با تکون سر به من سالم کرد. پاهام نای حرکت کردن نداشتن.کاش هیچوقت به من نگاه نمی کرد، وقتی چشماش بهم می افتاد از خود بیخود میشدم.به سختی خودم رو جمع و جور کردم و به سمت میزش حرکت کردم. چت و دوستیابی و چت و دوستیابی نسخه جدید با کلی معذرت خواهی ما دونفر رو تنها گذاشتن.روی صندلی روبروی فرهاد نشستم.اونم سرجاش نشست و خیلی عادی و محکم گفت: چی میل دارین؟ -فرقی انگار میدونست من چی دوست دارم. دوتا شیر کاکائو با کیک سفارش داد.

وقتی صورتش به سمت گارسون بود، جرات پیدا کردم تا به صورتش نگاه کنم آخه خیلی وقت بود که ندیده بودمش یعنی خوب ندیده بودمش. با لبخند گفتم: چت و دوستیابی نسخه طلایی رایگان چرا شیرکاکائو؟ اونم لبخندی زد و گفت: آمارتون رو دارم، میدونم شیر کاکائو رو ترجیح میدید. مشخص بود که چت و دوستیابی خجالتی نیست و میتونه خیلی راحت از احساسش با آدم حرف بزنه.همونطور که نگاهش به من بود با لحنی جدی اما با چت و دوستیابی فارسی گفت: چت و دوستیابی پروانه در مورد شما با خانواده م صحبت کردم و گفتم که هیچ چیزی نمیتونه منو از هدفم دور کنه. لبخندی زدم و گفتم: هدف؟هدفتون تو زندگی چیه؟ دستی به موهاش کشید و گفت: اینکه با شما ازدواج کنم. جا خورده بودم.

راستش دوست نداشتم انقدر ساده و راحت بره سر اصل مطلب و اینطور منو حیرت زده کنه. وقتی دیدم 

مطالب مشابه


آخرین مطالب