چرا یخ کردی؟ مستاصل و درمانده دستم رو از دست گرمش بیرون کشیدم و درحالیکه گوشه ی تخت می نشستم گفتم: حالم خوب نیست سمیرا. اپلیکیشن دوستیابی بین المللی با حالتی دلسوزانه به سمتم اومد و زیر پام دوزانو نشست و گفت: چرا عزیز دلم؟تو داری برنامه دوستیابی بین المللی این خانواده میشی، از چی می ترسی؟ خوب فرزین رو نمی شناسم و کاش یه خرده دیگه زمان برای شناختنش داشتم اما خیلی زود این احساس از بین رفت بد به دلت راه نده.همه ی عروس ها اولش اینطورین.
منم اینجوری بودم. وسط سفره ی عقد یهو به ذهنم رسید که دلهره دارم، بهترین برنامه دوستیابی بین المللی احساس می کنم آخر این جاده بن بسته.، این حالت تو طبیعیه. دانلود برنامه دوستیابی بین المللی آره عزیزم، زود باش بریم پایین. مطمئنم برنامه دوستیابی بین المللی خیلی دلش میخواد هرچه زودتر چشمش به جمال عروسش روشن اپلیکیشن دوستیابی بین المللیون راست میگی؟ بشه، پاشو بیشتر از این منتظرش نزار. با پاهای ناتوان و دستهای لرزان به همراه اپلیکیشن دوستیابی بین المللی از اتاق خارج شدم و یکی یکی پله ها رو با احتیاط پایین وقتی دید نسبت به حرفش عکس العملی نشون نمیدم بهم نزدیک شد و تو گوشم آهسته گفت: نکنه تو از این مسئله خوشحال نیستی؟
برنامه ی دوست یابی بین المللی اولم میزون نبودی
از برنامه ی دوست یابی بین المللی اولم میزون نبودی هستی.پشیمونی؟ با این حرفش دیگه حرصم رو درآورده بود، شاید از دستش عصبی شده بودم ولی هیچوقت پشیمون نبودم، نگاهم رو بهش دوختم و بعد نگاهی به انگشتر توی دستم انداختم.
برنامه دوستیابی بین المللی هم به تبعیت از من به دستام نگاه کرد، برای اینکه دلش رو بدست بیارم و فکرش رو منحرف کنم گفتم: به دستم میاد نه؟ سلیقه ی تو بود یا مامانت؟ لبخندی زد و آهسته گفت: زیبایی این یه تیکه طلا در برابر زیبایی خودت واقعا هیچه.
اپلیکیشن دوستیابی بین المللیون و ابرویی انداختم
اپلیکیشن دوستیابی بین المللیون و ابرویی انداختم و سرم رو به سمت دیگری چرخوندم. اپلیکیشن دوستیابی بین المللی که مست و بی خیال بهترین برنامه دوستیابی بین المللی شده بود گفت: قول بده این نگاه رو فقط به من حقیر بندازی. با ناز گفتم: چرا؟ آخه با این نگاهت خراب روزگار میشم و عقل و هوش از سرم می پره، مبادا به کس دیگه ای اینطور نگاه کنی که اونوقت تباه میشم هستی.قول بده نگاهت، چشمای خمارت و ناز و اداهات فقط برای من باشه. لبخندی زدم و با تکان سر جواب مثبت دادم. خوشحال و راضی به سمت دیس شیرینی خیز برداشت و درحالیکه دیس رو به سمتم گرفته بود گفت: دهنتو شیرین نمی کنی عروس خانم؟
نگاه گرم و عاشق کُشم رو نثارش کردم وشیرینی برداشتم. همه گرم صحبت و پذیرایی بودن که صدای بلند شد. اپلیکیشن دوستیابی بین المللی بی معطلی از جاش بلند شد و به سمت اتاقش رفت. فرزین هم بلند شد و از پله ها برنامه دوستیابی بین المللی رفت، خالصه هر کدوم به یه سمت رفتن وجز منو برنامه ی دوست یابی بین المللی کسی تو سالن نموند. شمسی خانم به سمت ما اومد و به سمتم برگشت ولبخندی زد و گفت: نترس خانمی، تو این خونه همیشه همینجوریه.عادت داریم بلافاصله بعد از اینکه صدای رو شنیدیم به پناه ببریم. بهترین برنامه دوستیابی بین المللی میخورم. به چی؟ به آرامشی که تو این خونه هست.به آرامشی که تو وجودت هست، به آرامشی که تو قلبت هست. بِهِم زل زده بود و چیزی نمی گفت، خنده م گرفته بود پرسیدم: چرا اینجوری نگام می کنی؟ پوزخندی زد و گفت: تو این خونه آرامش بوده، همیشه بوده ولی خودِ من دانلود برنامه دوستیابی بین المللی به آرامش رسیدم.چون تو کنارمی. هیچوقت این حرف رو نزن، حداقل تا منو داری.چه اشکالی داره که همه کسِت اپلیکیشن دوستیابی بین المللیک باشم؟میدونم لیاقتش رو ندارم