چشم سرورم هر چى شما بگى حساب کنم همین رو؟ بلیط هواپیما استانبول به تهران سرى تکان داد و نگاهش را بین سرویس هاى پشت سر فروشنده میخ کرد. اگه سرویسم پسند کردى بگو آنا ما که هستیم همین. اون دومى به نظرم به حلقه مم مى آد. اون که قلب هاى ریز داره؟ آخه خیلى ظریفه. قشنگیش به همینه دیگه. با اشاره ى بلیط هواپیما استانبول به تهران ارزان قیمت سرویس را فروشنده مقابلشان گذاشت و شروع کرد تعریف کردن از مدل و قشنگى سرویس. بلیط هواپیما استانبول به تهران علی بابا بى اختیار چشمانش خیس شد اگه بابام زنده بود حلقه و سرویسم رو از مغازه اش سفارش مى دادم حتما بهترین رو واسم مى ساخت. بليط هواپيما استانبول به تهران دستش را پشت کمر آنلى حلقه کرد و شقیقه اش را آرام بوسید.
بلیط هواپیما استانبول به تهران چارتر یا داره
عزیزم حتما خوشحاله. یعنى مى گى راضى شده بلیط هواپیما استانبول به تهران چارتر یا داره عذاب مى کشه؟ بلیط هواپیما استانبول به تهران ارزان نگاه دلخورش را از چشمان بلیط هواپیما استانبول به تهران گرفت با زنجیر گردن بند مقابلش بازى کرد. نمى دونم اگه زنده بودن چى مى شد، اما حس مى کنم به خاطر بلیط هواپیما استانبول به تهران علی بابا که سپهر سرتون آورد اگه زنده بودن حتما موافقت مى کردن. آقا سرویس چى شد پسند شد؟ بله هم سرویس هم ست حلقه هاتون لطفا. بعد از خریدن از بلیط هواپیما استانبول به تهران قشم ایر بیرون آمدند آنلى به طرز عجیبى سکوت کرده بود. چرا ساکتى آنا؟
مى ترسم بليط هواپيما استانبول به تهران نکنه همه ى این روزاى قشنگم خوابه؟ بلیط هواپیما استانبول به تهران ارزان وقتى یک ماه دیگه بهم بله رو گفتى اون وقت مى فهمى خوابه یا بیدارى. بدو دختر باید واسه سرویس چوب امروز بریم داره دیر مى شه. چند بار دیگه بگم وسیله الزم نداریم؟ هزار بارم بگى مى دونى گوش نمى دم فراموش که نکردى اون خونه چند ساله منتظر من و توعه. کنار هم سوار ماشین شدند و بلیط هواپیما استانبول به تهران ادامه اعتراضش را داخل ماشین از سر گرفت مامانم ناراحته، مى گه اون خونه و وسیله هاش باباى واسه تو خریده چرا نباید ببریشون.
بلیط هواپیما استانبول به تهران علی بابا نیست من مشکلى ندارم دلم مى خواد دوباره باهم به سلیقه خودت وسیله بخریم. تا عصر همه ى بازار را گشتند و سرویس چوب شان را سفارش دادند، کنارش سرى هم به فرش فروشى ها زدند.
بلیط هواپیما استانبول به تهران ارزان قیمت نفس عمیقى کشید
خسته و هالک از روز پر هیجانشان روى صندلى هاى آبمیوه فروشى نشستند، بلیط هواپیما استانبول به تهران ارزان قیمت نفس عمیقى کشید و سیگارش را در آورد هنوز فندک نزده بود که آنلى سیگار را از دستش گرفت.
قول دادى بليط هواپيما استانبول به تهران نکش دیگه. چشم یهوى که نمى شه کم کم چشم قول مى دم بذارمش کنار بذار عطر تو کامل بره توى ریه هام خودش دیگه سیگارو پس مى زنه. بلیط هواپیما استانبول به تهران علی بابا لب هایش را آویزان کرد.
بلیط هواپیما استانبول به تهران قشم ایر بسته سیگار را توى جیبش گذاشت
جلوى من نکش بلیط هواپیما استانبول به تهران ماهان خواهش مى کنم. بلیط هواپیما استانبول به تهران قشم ایر بسته سیگار را توى جیبش گذاشت. چشم هر چى شما بگى، آبمیوه ات رو بخور. قلپى از آب میوه اش خورد و دوباره با ناراحتى ادامه داد. دلم نمى خواد فردا سپهر رو ببینم، کاش این دیدار رو قبول نمى کردم. براى خودت الزم بود آنا باید برى حرف هاى آخرت رو بزنى بلیط هواپیما استانبول به تهران چارتر توضیح رو بهت بدهکاره کاش مى شد توام بیاى باهام. بلیط هواپیما استانبول به تهران ارزان دستش را روى دست بلیط هواپیما استانبول به تهران گذاشت. تو از پسش بر مى آیى من فردا دم در منتظرتم، مى دونم سخته اما تو مى تونى باید برى آنا. بلیط هواپیما استانبول به تهران ارزان قیمت از پشت میز آب میوه فروشى بلند شد