بلند شدم و عمو پلک آرومی زد و من جوابش رو دادم با تکون دادن سرم، با هم به طرف انتهای سالن رفتیم و روی صندلی های میزبان نشستیم و من لب باز کردم: یهو شد؟ چقدر یهو که قوانین سایت همسریابی دوهمدم سه ماه نبودم شما قصد ازدواج دارید؟ سرخ شد و حرفی نز د و من لب باز کردم: د جون بکن، حرف بزن. هنوز حرفم به پاییان نرسید که در ورودی باز شد و جدیدترین آدرس سایت همسریابی دوهمدم وارد شد سلام بلند بالایی گفت و با دیدن چمدون اول به جمع و بعد به ما نگاه کرد چشماش یکم گرد شد اما خودش رو نباخت و سریع گفت: به به عیال ثبت نام جدید سایت همسریابی دوهمدم خوش اومدی. بلند شدم و جلو رفتم در حالی که از کنارش رد میشدم و چشم همه دنبالم بود گفتم: بیا بیرون.
شونه ای بالا انداخت و من زودتر ازش از خونه بیرون زدم و وارد باغ شدم. جلو رفتم و کنار درخت های خشک شده ی باغ ایستادم دیدمش که به طرفم اومد جلوم ایستاد و گفت: خونه نمیشد حرف زد تو این سرما خر رو بزنی بیرون نمیمونه واسه حرف زدن. اخم کردم و سریع گفت: بلا نسبتت، راستی ورود ب سایت همسریابی دوهمدم کو؟ندیدمش. لب باز کردم: دیر تر میاد، داستان رو خودت میگی یا من بپرسم؟ لبخند زد و گفت: داستان چی؟ صنم. نگاهی به اطراف چرخوند و دست راستش رو روی کمرش گذاشت و دست چپش رو به پشت گردنش کشید زمزمه کردم با حرص و فک قفل شده: نیاوردمت اینجا که برام مقدمه چینی کنی. نگاهش روی صورتم ثابت موند و زمزمه کرد: دوستش دارم. پوزخند زدم و گفتم: چرت میگی. چرا بهم نمیاد؟ محکم ایستادم و گفتم: اگه بهت بگم قفل گوشیت یک رو باز کنی میفهمی که بهت نمیاد، کم کم الان شیش هفت تا ردیفن برات.
ورود ب سایت همسریابی دوهمدم مثل توفاله های اطرافت نیست.
انگشت اشاره ام رو تهدید وار تکون میدم و با اخم نزدیکش میشم و با حرص زمزمه میکنم: بکش کنار، ورود ب سایت همسریابی دوهمدم مثل توفاله های اطرافت نیست. اینبار اون بود که پوزخند زد، پوزخندی که معنیش رو اصلا نفهمیدم. زمزمه کرد: دوسش دارم. صدام بالا رفت چشمام رو بستم و گفتم: جدیدترین آدرس سایت همسریابی دوهمدم. صداش مخم رو آتیش زد و چشمام رو تا آخرین حد ممکن باز کرد: حامله است ازم. به گوشام اعتماد ندارم با انگشتام محکم یقه اش رو میگیرم و تکونش میدم صدام در نمیاد: نمیزارم، میخوای نابودش کنی، تو رو قسم، ثبت نام جدید سایت همسریابی دوهمدم رو به من ببخشید سر اون با من معامله نکنید من ثبت نام جدید سایت همسریابی دوهمدم رو باختم به این قمار، صنم رو نمیبازم. آروم دستام رو میگیره، اشکام بی امان سرازیر میشه، با بغض ولش میکنم و زمزمه میکنم: کی میدونه؟ یک نگاهم کرد با درد چشمام رو بستم: این که حامله است. زمزمه میکنه: هیچکس. صداش خش دار و مردونه است زمزمه میکنه: نه، دوسم دارم. چشم میبندم چه درد بزرگی رو قلبمه، چیزی به مردن من نمونده. لب باز کردم درهمون حال که پشتم به ِش: کی اومده اینجا؟ صداش: از دیروز بابا رفته دنبالش. دست به سینه میشم و خودم رو بغل میکنم با درد صورتم به کبودی میزنه لب میزنم: برای همین از اینجا فرار کرد. جدیدترین آدرس سایت همسریابی دوهمدم قدم برداشت و جلو اومد و رو به روم ایستاد و گفت: فرار چیه؟ من میگم نره تو میگی بدوش؟؟
ورود ب سایت همسریابی دوهمدم نمیفهمم نگرانیت چیه؟
ما میخوایم ازدواج کنیم ورود ب سایت همسریابی دوهمدم نمیفهمم نگرانیت چیه؟ با صدای بلند و خش دارم داد میزنم: نگرانیم خواهرمه، امانتمه، پیشش بودم معتاد شد رفتم حامله شد برگشتم میخواد عروس شه، عروس کسی که ذره ای عاشقی تو نگاهش نمیبینم، بچه کسی تو شکمشه که سر و کارش فقط با. جدیدترین آدرس سایت همسریابی دوهمدم نکن با قوانین سایت همسریابی دوهمدم با جیگر گوشه ی من چرا؟ مگه پدر مادر ما به این خونواده چقدر بدی کردن که نقشه ی جسم و روح ما رو کشیدید؟