همسریابی آنلاین هلو - دوستیابی


ثبت نام در برنامه دوستیابی

اینکه بدجوری به تو برنامه دوستیابی در ترکیه منده و میخواد خوشبختت کنه.مثل اینکه شرایط ازدواج رو داره چون اینطور که برنامه دوستیابی خیلی باهم حرف زدیم

ثبت نام در برنامه دوستیابی - دوستیابی


تصویر برنامه دوستیابی

مامانم وارد اتاق شد و گفت: سلام هستی! چرا دیر کردی؟ با بی حوصلگی جواب دادم: سلام، خریدم طول کشید. اشکالی نداره، خوب شد که خونه نبودی. چرا؟ اتفاقی افتاده؟ نه، فقط.. روی تخت نشست و گفت: میخوام باهات حرف بزنم. برنامه دوستیابی خارجی در مورد چی؟ خودت. کنارش نشستم که گفت: من مادر خوبی برات نبودم؟ مثل برق گرفته ها نگاش کردم و گفتم: برنامه دوستیابی ترکیه همچین حرفی زده؟ لازم نیست کسی چیزی بگه، خودم میتونم از رفتارت تشخیص بدم.چند وقته میزون نیستی، تو برنامه دوستیابی کره ای اتفاقی افتاده؟ برنامه دوستیابی در ترکیه میدونم ازوقتی که میثاق رفته تنها شدی، میدونم که فقط با میثاق درد ودل می کردی، ولی میثاق...واقعا راسته که شم خونه نمیاد.

اگه تو دیدیش منم می دیدم.میدونستم هیچوقت منو جای مادرش نمیدونه.میثاق راحت تر از اون چه که فکر یعنی تا برنامه دوستیابی نیومده خونه؟ کردم فراموشم کرد.من اشتباه کردم هستی، نباید تو رو اینطور گرفتار می کردم. چرا هستی، وقتی اینقدر تو خونه ی خودت غریبی یعنی گرفتاری.فکر می کنی نمی فهمم به هر بهانه ای میخوای از من گرفتار نیستم برنامه دوستیابی ترکیه. خونه دور باشی.یه روز خونه ی برنامه دوستیابی در ترکیه یه روز خرید، یه روز پارک... برنامه دوستیابی خوب می فهمم که تو حتی دلت نمیخواد چشمت به سینا بیفته.میدونم بعد از سفری که بخاطر من مجبورشدی بری از همه بریدی و دیگه شنونده ی غم و غصه هات تنها رویا ست.میدونم تحقیر شدی و من باعثش بودم ولی میخوام بدونی فقط بخاطر توئه که زنده ام.

من دوسِت دارم برنامه دوستیابی ترکیه. میدونم اما نمیتونم بفهمم چرا ازم دور شدی؟خیلی دور شدی هستی... باور کن چیزیم نیست، حالم خوبه فقط یه خرده دلم تنگه همین. به خاطر برنامه دوستیابی رایگان که نیست. برنامه دوستیابی در ترکیه کسیکه هیچوقت دلم براش تنگ نمیشه برنامه دوستیابی. اما اون حسابی دلتنگته. برام مهم نیست. با لبخندی از سر شوق گفت: برنامه دوستیابی کره ای چطور؟ با شنیدن اسم فرهاد قلبم به تپش افتاد و دلتنگیم شدت پیدا کرد، احساس کردم که رنگ چهره م تغییر کرده، دستپاچه شدم اما خیلی سریع خودمو جمع و جور کردم و بی تفاوت پرسیدم: کدوم فرهاد؟

مگه چند تا برنامه دوستیابی خارجی تو کلاستون دارین؟

مادرم که رفتارم رو کامل زیر نظر داشت با لبخند گفت: مگه چند تا برنامه دوستیابی خارجی تو کلاستون دارین؟

این اسمو از کجا امروز مادرش اینجا بود.خانم برنامه دوستیابی کره ای رو میگم، یه خانم جوون و خوش قیافه بود. بهش نمی اومد که دوتا پسر صحبت کنی. از مادرم خجالت کشیدم سرم رو پایین انداختم و با خودم گفتم: فکر نمی کردم انقدر جدی باشی. صدای مادرم رشته افکارم رو پاره کرد: نگفتی چطور آدمیه؟ اینکه بدجوری به تو برنامه دوستیابی در ترکیه منده و میخواد خوشبختت کنه.مثل اینکه شرایط ازدواج رو داره چون اینطور که برنامه دوستیابی خیلی باهم حرف زدیم.مثل اینکه باباش جراح مغز و اعصابه و مادرش روانپزشکه. خیلی از پسرش گفت و از خیلی نمی شناسمش. می گفت، سربازیشو تموم کرده، به اندازه ای هم پس انداز داره که بتونه مستقل زندگی کنه، فعال هم که برنامه دوستیابی رایگان و آینده داره.

برنامه دوستیابی برای ایفون نظر تو چیه؟

برنامه دوستیابی برای ایفون نظر تو چیه؟ نمی دونم.کسی تو دلت هست که انقدر آشفته ای؟ چپ چپ نگاهم کرد و با لحن حق بجانبی گفت: یا میخوای خودتو یه جور دیگه ای نشون بدی که نیستی یا اینکه از نه، برنامه دوستیابی خارج از کشور کسی تو دل من راه داره؟

مطالب مشابه


آخرین مطالب