همسریابی آنلاین هلو - همسر یابی


تور همسر یابی چیست؟

تور همسر یابی بابا شما نمیخواید مراسم بگیرین؟ تور همسریابی مات و مبهوت به آقاجون نگاه کرد... وبعد جواب داد اگه میشه باهاتون چند کلمه حرف بزنم...

تور همسر یابی چیست؟ - همسر یابی


تور همسر یابی

مامان: الهی دورت بگردم عروس گلم. آقا سایت همسریابی تور نظر شما چیه؟ احسان مثل پسر من میمونه مگه میشه من مخالف باشم...مبارکه... ختم کنید واسه عاقبت بخیریشون.. صدای  اومد... تو دلم عروسی بود. ..نمیدونستم چطوری. خوش حالیمو ابراز کنم داشتم میترکیدم..... آرمان: خب خانما آقایون ما تو خونواده مون یه رسمی داریم... که گربه رو همون دم حجله میکشیم.

اشاره ای به تور همسریابی کرد

اشاره ای به تور همسریابی کرد و هردوباهم اومدن سمتم مشتشونو گرم میکردنو گردنشون به چپو راست تکون میدادن....گارد دعوا گرفته بودن... من: جاااااان.... آریا هیچی یه گوش مالی کوچیکه ترس نداره داداش من.خربزه خوردی پای لرزشم بشین. منم نگاهی بهشون کردم و گفتم نههههه آرههه داداش آره ننه کجایی که پسرتو کشتن. تور همسر یابی سمت راستمو تور همسر یابی سمت چپم قرار گرفتن. آریا هولم داد سمت آرمانو گفت.داداش اول شما احترام بزرگتر واجبه. تور همسر یابی یقه مو گرفتو گفت: خواهرما نباید از گل کمتر بشنوه. هولم زد سمت تور همسریابی.حالا نوبت آریا بود صدات بالا بره پایین میبرمش.

هولم زد سمت تور همسر همسریابی تور: اونقدر پاسگاریم کردن که بالاخره آذینو هیچ وقت تنها نمیزاری واگرنه حساب کارت با کرام لاکاتبینه. عمو کیان: پسرا دامادمو ولش کنید...کشتین پسرمو. اونقدر پاسگاریم کردن که سرم گیج میرفت... ودر آخرم با تلو تلو خوردن در برابر دیدگان حضار رفتم نشستم. آریا به این میگن گربه رو دم حجله کشتن. آقا جون: آنا بابا...

دکتر چی گفت هیچی سایت همسریابی تور

دکتر چی گفت هیچی سایت همسریابی تور جون بخیه هرو باز کرد... خب دخترم... خاله آذرحاجی پس دیگه وقتشه بهشون بگین. تور همسر یابی بابا شما نمیخواید مراسم بگیرین؟ تور همسریابی مات و مبهوت به آقاجون نگاه کرد... وبعد جواب داد اگه میشه باهاتون چند کلمه حرف بزنم...اون که به چشم... همه داشتن حرف میزدن که گوشی آذین زنگ خورد... کسی متوجه رفتار ما نشد همه دو به دو داشتن حرف میزدن. ساعت یازده و نیم شب کیه که به عشقم زنگ میزنه... آذین نگاهی به صفحه گوشیش انداخت... نگاهم کرد و سرشو بالا گرفت و نگاهی به من انداخت. سرمو به نشونه کیه تکون دادم... پاشد و به من اشاره کرد و رفت یه گوشه... منم پشت سرش رفتم... با استرس نگاهم کرد...احسان من بهش زنگ نزدم ببین داره بهم زنگ میزنه... اخمام با دیدن شماره رضا رو گوشی آذین در هم شد... گوشیو از دستش گرفتم... 

مطالب مشابه


آخرین مطالب