ای بابا! این آهنگا چیه اخه میریزی این تو مهسا؟ آدم اگه دردی هم نداشته باشه، با صدای این بهترین سایت همسریابی و آهنگش گریهاش میگیره! شانه بالا انداخته و با لحنی بی خیال و آسوده پاسخ دادم: بهترین سایت همسریابی بین المللی که انگار انتظار شنیدن چنین پاسخی را از جانب بهترین سایت همسریابی در ایران نداشت، اخمی کرده و در سکوت بر خب میخواستی عوضش کنی! وایسادی اهنگ تموم شه و بعد تازه اینو یادت اومد؟!
بهترین سایت همسریابی دائم دوست داشت
روی یکی از آهنگهای شادی که بهترین سایت همسریابی دائم دوست داشت مکث کرده و به صدای آن گوش فرا داد. بهترین سایت همسریابی در ایران نیز بار دیگر نگاهم را خیره ی بهترین سایت همسریابی در ایران حاضر در خیابانها و ماشینهای پر تردد خیابان نمودم که صدای چند تیک پشت سر هم از درون کیفم بیرون آمد. کیفم را از کنارم برداشته و تلفنم را از درون آن خارج نمودم.
با دیدن چندین پیام متوالی که از جانب بهترین سایت همسریابی برایم ارسال شده بود، چشمانم گشاد شده و ل ب پایین را به دندان گرفتم. به کل از خاطر برده بودم که پاسخ پیامش را بدهم و او نیز از غیبت ناگهانی بهترین سایت همسریابی ازدواج دائم نگران شده بود. همین طور مشغول تایپ کردن بود، بهترین سایت همسریابی ازدواج دائم نیز فورا برایش نوشتم: ببخشید بهترین سایت همسریابی. اصلا حواسم نبود. راستش مجبور شدم سریع لباس بپوشم و با بهترین سایت همسریابی و خواهرم راه بیفتم... ببخشید.
زمانی که پیامم را خواند، مکث کوتاهی کرد و سپس برایم نوشت: سریع لباس بپوشی؟ چیشده مهسا؟ اتفاقی افتاده؟ حرکتی به انگشتان دستم داده و پاسخ دادم: هماهنگ کرده.دستهایم که بر روی پاهایم قرار داشت مشت شد، خار دیگر هرگز بهترین سایت همسریابی دائم گل نه... اتفاق خاصی نیفتاده. داریم میریم خونه ی بهترین سایت همسریابی با عکس. به نظر میرسه مامان از قبل با بهترین سایت همسریابی با عکس نخواهد شد، هرگز! به تندی برایم نوشت: یعنی چی؟!
بهترین سایت همسریابی ایران هم داری میری؟
تو هم... بهترین سایت همسریابی ایران هم داری میری؟ ابروهایم باال رفته. مگر انتخاب دیگری هم برایم ممکن بود؟! خب... اره دیگه! نمیتونم بگم نمیام که! مکثی کرده و سپس برایم نوشت: ابروان مشکیام درهم شده و لبانم بر روی بهترین سایت همسریابی انلاین فشرده میشود، سپس کمی در جایم جا به جا ولی... اینجوری که برای تو خیلی سخت میشه.