همسریابی آنلاین هلو - ازدواج موقت


بنگاه ازدواج موقت کجاست؟

بنگاه ازدواج موقت را که دیگر نگو صندلی عقب از خنده پخش شده بود! . . . به خانه که رسیدیم سایت ازدواج موقت رایگان در تهران که به دیدن یکی از دوستانش رفته بود

بنگاه ازدواج موقت کجاست؟ - ازدواج موقت


مکان بنگاه ازدواج موقت

صدای آهنگ را کمتر کردم و غریدم کم کن بنگاه ازدواج موقت بی صاحابو ثبت نام در سایت صیغه ایرانیان وا دلت میاد صاحبشو ؟ خودش را کمی کش داد گونه ام را نیشگان گرفت قربون صاحبش دوباره به در مغازه چشم دوختم و گفتم: این سایت ازدواج موقت رایگان رفت شیرینی بپزه یا بخره ؟

به شیرینی فروشی چشم داشت و گفت: هلن ؟ بعد صورت چرخاند نگاهم کرد و گفت: جون سایت رسمی همسریابی ایران از این آهنگای لاتین که گوش میدی چیزی هم می فهمی یا فقط تو کار فازی ؟! گوشه لبم بالا رفت گفتم: می فهمم ببخشید خانم ؟ سر برگرداندم، جوان ی سرش را از شیشه ماشین بیرون آورده بود، نگاهم را که دید نیشش باز شد دستش را دراز کرد، کارت ویزیتش دستش بود گفت: اینو میگیری ؟

نگاهم را از او گرفتم و سوگل گفت: با ماست منظور ؟ خب بگیر ازش بیچاره رو نیگا هنوز دستش درازه زل زل نگاهش کردم و او باز هم دلقک شد آره خب شما با بالاتر از اینا می پری از سایت ازدواج موقت رایگان در تهران ساریخانی کمتر از گلوت پایین نمی ره! خندیدم و باز صدای آن جوان را شنیدم ای جانم خنده ات چه قشنگه بنگاه ازدواج موقت همان موقع درب عقب را باز کرد سوار شد از آ ینه جلو نگاهش کردم و گفتم: شما رفتی کلوچه مسقطی بپزی ؟

چیکار کنم شلوغ بود.. . اینا چی میگن ؟ منظورش آن دو جوان بود شیشه را پایین تر کشیدم و گفتم: برو کارت دستش را تکان داد و گفت: اینو بگیر میرم چی میگی ؟ برو جلو می خوام از پارک دربیام به دوستش پشت فرمان چیزی گفت و ماشین شان راه افتاد کمی جلوتر ایستاد و من از پارک بیرون امدم اما همانطور که حدس میزدم دنبالمان راه افتادند سمت راست مان حرکت و این بار راننده صحبت میکرد، ثبت نام در سایت صیغه ایرانیان هم شیشه را پایین کشیده و کرمش گرفته بود و ما را به خنده می انداخت بنگاه ازدواج موقت را که دیگر نگو صندلی عقب از خنده پخش شده بود! . . . به خانه که رسیدیم سایت ازدواج موقت رایگان در تهران که به دیدن یکی از دوستانش رفته بود برگشته و با شنیدن صدای ماشین به حیاط آمد و جلوی درب سالن ایستاد، دست به سینه و با اخم های درهم!

سایت ازدواج موقت رایگان پر نشاط پیاده شد

سایت ازدواج موقت رایگان پر نشاط پیاده شد و گفت: کی اومدی ؟ زانیار کجا بودین شما؟ سایت ازدواج موقت رایگان جعبه شیرینی را به دست سوگل داد و گفت: رستوران بودیم اخم های سایت ازدواج موقت رایگان در تهران بیشتر به هم کشید زانیار من سر راه اومدم رستوران که با هم برگردیم گفتن شما سه تا با هم رفتین سایت رسمی همسریابی ایران که هوا را پس می دید رفت داخل و من قدم جلو گذاشتم، قیافه طلبکارانه گرفتم و رو به زانیار گفتم: وایستا ببینم تو الان داری بنگاه ازدواج موقت رو بازخواست میکنی ؟

دارم برای اون ثبت نام در سایت صیغه ایرانیان

خنده اش گرفت اما خنده اش را فرو خور د و با سرش به درب سالن اشاره کرد و گفت: بیا برو تو. .. من دارم برای اون ثبت نام در سایت صیغه ایرانیان بی غیرت! حرفش شوخی بود و من هم به شوخ ی جوابش را دادم بنجلتو بچسبونی به ما! نمی دونم چه اصراری داری اون رفیق حینی که مطیعانه به سالن می رفتم صدای خنده آهسته اش را شنیدم و بعد که گفت: . ..بیا بگیرش رو زمین مونده لبهایم ب ی اراده چاکید و گفتم

مطالب مشابه


آخرین مطالب