همسریابی آنلاین هلو - همسریابی


ادرس جدید سایت همسریابی دو همدم چیست؟

ادرس جدید سایت همسریابی توران 81 نمیخواد خودتو بکشی، یه بارم تو زندگیت سعی کن دل بدست بیاری هستی.ادرس جدید سایت همسریابی دو همدم گناهی نداره

ادرس جدید سایت همسریابی دو همدم چیست؟ - همسریابی


ادرس جدید سایت همسریابی دو همدم با عکس

دلم میخواست دستم رو بلند کنم و با تمام قدرت به سرم بکوبم. نزدیک بود گریه بیام، با صدایی لرزون گفتم: وای ادرس جدید سایت همسریابی دو همدل من به کی بگم؟چیکار کنم؟کجا برم که از شر این پسره راحت بشم؟اونور دنیاست بازم دست از سرم بر نمی داره. ادرس جدید سایت همسریابی دو همدم که اینبار مستقیم تو چشمام زل زده بود گفت: یه خاندان رو ریختی بِهَم.اآلن میگی نمیخوای؟ تو دیگه اذیتم نکن میثاق.تو دیگه نمک به زخم من نپاش.دیگه طاقت ندارم به ادرس جدید سایت همسریابی دو همدل یا باید خودمو بُکُشم یا یه کاری دست شاهرخ بدم.

ادرس جدید سایت همسریابی توران 81 نمیخواد خودتو بکشی

ادرس جدید سایت همسریابی توران 81 نمیخواد خودتو بکشی، یه بارم تو زندگیت سعی کن دل بدست بیاری هستی.ادرس جدید سایت همسریابی دو همدم گناهی نداره، الاقل دل اونو نشکن. بی اختیار از این همه بی عدالتی اشکام مثل ابر بهار سرازیر شد و بغضی که هیچوقت بهش اجازه نمی دادم جلوی دیگران بشکنه شکست. چونه هام می لرزید وفقط گریه می کردم و از پشت حصار اشک به ثبت نام جدید سایت همسریابی دوهمدم نگاه می کردم که دلسوزانه بهم زل زده بود. یهو چشماش پر اشک شد، انگار برای اولین بار بود که اشکای منو می دید، دلش خیلی به حالم سوخته بود که اینجوری اشک می ریخت.دیگه طاقت اشکای اینو نداشتم.با دل شکستگی به میثاق پشت کردم براه افتادم.دلم نمی خواست پام رو خونه ی ادرس جدید سایت همسریابی توران 81 بزارم.

ثبت نام جدید سایت همسریابی دوهمدم دوئید و جلوم ایستاد

داشتم از کوچه خارج می شدم که ثبت نام جدید سایت همسریابی دوهمدم دوئید و جلوم ایستاد و گفت: کجا میری؟

میون هق هق گریه گفتم: نمی دونم.برو کنار ادرس جدید سایت همسریابی دو همدم. -فکر می کنی میزارم. میثاق رو کنار زدم و به راهم ادامه دادم.اما اون ول کن نبود.وقتی دید نمیتونه جلوم بایسته، دستم رو گرفت و به ولم کن حوصله ندارم. سمت خودش کشید.روبروم ایستاد و با صدایی لرزون گفت: آخه کجا میخوای بری این وقت شب؟ -جایی که یکی باشه حرفمو باور کنه.جایی که بهم تهمت نزنن، جایی که دلمو نشکنن.همتون به فکر دل شکسته ی شاهرخین، یکی نمی پرسه واقعا من دلم برای اون می تپه یا نه؟ همه محکومم می کنین که دل شکستم یا میخوام بشکنم اما هیچکس از دل شکسته ی من نمی پرسه،

راحت دلمو می شکنین و مثل اینکه یه کوزه ی گلی شکسته باشین، آروم و بی سر وصدا از کنارش رد می شین اما وقت من که میرسه من باید از زندگیم بگذرم که مبادا دل یه نفر بشکنه.من ادرس جدید سایت همسریابی توران 81 رو دوست ندارم.به ادرس جدید سایت همسریابی دو همدل راست میگم میثاق.چرا حرفمو باور نمی کنین من نمیخوام باهاش زیر یه سقف زندگی کنم. به روح ادرس جدید سایت همسریابی دو همدل نمیخوام.

میثاق که فقط گوش کرده بود گفت: من باور می کنم، من باور می کنم، مثل همیشه درداتو به خودم بگو، نزار تو دلت تلنبار بشه که بخوای اینجوری تخلیه ش کنی.به جون هستی که برام عزیزترینی باور می کنم که تو به شاهرخ فکر نمی کنی.واسه همین زدم بیرون. با لحن کودکانه ای پرسیدم: راست میگی؟ آره، به روح مامانم راست میگم.من تورو بیش از اونچه که فکرشو بکنی دوست دارم.اجازه نمیدم کسی با احساس تو بازی کنه و دلتو بشکنه که خودم سرشو میشکنم. ادرس جدید سایت همسریابی دو همدم هم اشکاتو پاک کن، دیگه گریه نکنی ها! خودت چرا گریه می کردی؟ طاقت اشک تو رو ندارم، خودجوش بود دست خودم نبود. خنده م گرفته بود اما به لبخندی کوتاه بسنده کردم. میثاق دستم رو ول کرد و صورتش رو خشک کرد، منم اشکامو پاک کردم و با هم وارد خونه شدیم. قبل از اینکه به داخل ساختمون بریم، میثاق شیر آب رو باز کرد و گفت: اول صورتتو بشور بعد بریم تو. صورتم رو با آب خنک شستم. چشمم به برق انگشتری افتاد که تو دست چپم جا خشک کرده بود با اینکه دلم می خواست نامزدیم با فرهاد رو فریاد بزنم اماعاقبت اندیشی باعث شد انگشترم رو بدون اینکه میثاق ببینه به دست راست منتقل کنم. همینطور که وارد ساختمون شدم 

مطالب مشابه


آخرین مطالب