این آغوش خواهرانه برای تنهایی هایم چه نعمت بزرگی است! همسریابی دوهمدل جدید قربونت برم، یه کم آروم باش آجی!
میدونم دلت خونه، میدونم چی میکشی ولی چه کاری از دست ما بر میاد آخه؟
مگه میشه با خواست همسریابی دوهمدل جدید جنگید؟
اشکم امانم را میبرد و یادم میاندازد که سخت از این تقدیر سایت همسریابی دو همدل جدید گله مندم.
بگیم ببخشید گذشته ها گذشته، ببخشید دیگه تقدیر این بود که جوونتون بره زیراونا جستجوی سایت همسریابی دوهمدل دیدن ثبت نام سایت همسریابی دوهمدل.
پاشیم با تاج گل بریم اونجا بگیم چی؟
سایت همسریابی دو همدل جدید بگیم
آدرس جدید سایت دوهمدم قاتل امیدیم. بریم خروارها خاک اما ما راست راست بچرخیم و عین خیالمون نباشه! تقدیر بوده دیگه! سایت همسریابی دو همدل جدید بگیم ما رو هم توی غمی که به جونتون ریختیم شریک بدونید! ولم کن زری من همسریابی دوهمدل جدید مزخرفات توی کتم نمیرد زری موهایم را نوازش میکند و با پا گلهای پر پر شدهای که زیر پایش له شده اند را در گوشهای جمع میکند.
نگران نباش. هیچ کس هیچ جا نمیره. حق با توست. ثبت نام سایت همسریابی دوهمدل بقیه گلها رو میندازم دور. و کنج اتاق خواب نشستهام. پنجره باز است و باد سرد پاییزی راحت و بی دغدقه از آدرس جدید سایت دوهمدم پنجره به صورتم میخورد و اشکهایم را روی گونهام خشک میکند. تمام استخوان هایم درد میکند و من از درد در خود مچاله شدهام. در این یک هفته که از مرگ امید میگذرد.
را دو برابر کردهام اما دوری فرزندانم از یک سو و مرگ امید از سوی دیگر چنان مرا زیر و رو کرده که انگار قویترین هم دیگر عین تاثیری در تسکین دردهایم ندارند. کام عمیق و جستجوی سایت همسریابی دوهمدل از سیگار سایت همسریابی دو همدل جدید انگشتم میگیرم و به فکر فرو میروم و ترانه ای تلخ در ذهنم مرور میشود. باید برم یه دنیا خاطرت تو رو یادم نیاره کجا باید برم که یک شب فکر تو منو راحت بذاره چه کردم با خودم که مرگو زندگی برام فرقی نداره محاله مثله من تویه این حاله بد کسی طاقت بیاره صدای زنگ آیفون مرا به خود می آورد.
حوصله هیچ کس را ندارم. اما کسی که پشت در است انگار دست بردار نیست و پشت سر هم دستش را روی زنگ میفشارد. بی حوصله از جا بلند میشوم و سمت آیفون میروم. کیه؟ پوف بلندی میکشم و همسریابی دوهمدل جدید میپوشم و روی پله ها روسریام را روس سر میاندازم و درببخشید همسریابی دوهمدل جدید نامه دارید لطفا تشریف بیارید جلو در. خروجی را باز میکنم.
یک تکه کاغذ از ثبت نام سایت همسریابی دوهمدل در به زمین میافتد
به محض اینکه در باز میشود یک تکه کاغذ از ثبت نام سایت همسریابی دوهمدل در به زمین میافتد. خم میشوم و آدرس جدید سایت دوهمدم را از روی زمین بر میدارم. سرم را به چپ و راست میچرخانم اما کسی را نمیبینم.
سایت همسریابی دو همدل جدید کاغذ را باز می کنم و جمله ای را که روی آن نوشته شده، چند بار میخوانم. "ثبت نام سایت همسریابی دوهمدل لطفا ایمیلت رو چک کن " با آنکه یک جمله ساده بیشتر روی کاغذ نوشته نشده، چند بار آن را خواندهام و در دستم زیر و رویش کرده ام تا شاید نشانی از فرستندهاش بیابم. همسریابی دوهمدل جدید و در مانده از یافتن جواب سوالم به سوی کامپیوتر حمید میروم که هنوز بعد از این همه سال همان طور کاور کشیده و مرتب سرجایش است. با عجله رمز جستجوی سایت همسریابی دوهمدل را میزنم.