تا تو هواپیما نشستم دلم گرفت... باربد هر بار کلی پول خرج می کردم تا ساعت های پروازهای کانادا رو چک می کردم و اگه آهنگ عاشقی بود با پول بخوام اسمش رو حذف کنن چند بار این کار رو کردم ولی دنیا نبود! هتل رفتم ولی آهنگ عاشقی ممنوع نبود!!
اهنگ عاشقی کشکه چند روزه که دارم می گردم
اهنگ عاشقی کشکه چند روزه که دارم می گردم دنبالش اما نیست!! آهنگ عاشقی همایون شجریان اومد خونم، چون داغون بود حالم نشست کنارم و دست هام رو تو دستش گرفت...
آهنگ عاشقی روزبه بمانی آروم باش نمی دونم چرا از آهنگ عاشقی خبری نیست! حتی کانادا هم نرفته! هنوز فکر می کنم این جاست کمند حالش یه جور دیگه شد و با صدای دو رگه پرسید: دیگه ول کن نه چرا ول کنم؟؟ هنوز امید دارم که نزدیکه! این طوری دلم آروم تره! این طوری حس می کنم هنوز هست باربد بی خیالش شو باشه؟ چی ازم می خواستن! سرمو به جهت مخالف آهنگ عاشقی همایون شجریان چرخوندم اون هنوز نرفته آهنگ عاشقی ممنوع زندگی ممنوع منو این طوری ول نمی کنه با یه مرد دیگه بره! کمند ایستاد و سرمو تو بغلش گرفت: دردت به جونم فراموش کن فکر که هیچ وقت نبوده همین جور که من دارم فکر می کنم دختری نداشتم، اون رفت باربد... رفت بغضمو قورت دادم دنیا چرا رفت؟
آهنگ عاشقی روزبه بمانی نمی تونست تو ایران زندگی کنه اون خودش خواست بره چون اون جا حالش بهتره، تو هم فراموش کن یه آه کشیدم: فراموشش می کنم... دیگه باید باور می کردم که رفته باید به نبودنش عادت می کردم... آره عادت می کردم به دوباره تنها موندن و تنها زندگی کردن... حتی کمند هم حالم رو بهتر نکرد و آهنگ عاشقی روزبه بمانی اومد دنبالش رفتن...
آهنگ عاشقی ممنوع زندگی ممنوع تا صبح خوابم نبرد
آهنگ عاشقی ممنوع زندگی ممنوع تا صبح خوابم نبرد،. با خودم کلنجار می رفتم تا قبول کنم فراموش کردنش رو... و وقتی صبح شد، آفتاب چشم های قرمز و متورم رو زد، انگار شدم یه آدم دیگه!
انگار صدامو رو شنید و دعام رو قبول کرد و درد آهنگ عاشقی از بین رفت! پا شدم و شروع کردم به زندگی کردن... صبحونه خوردم، ورزش کردم، تلوزیون... و دوباره روز های تکراری... کم حرف بودم، کم حرف تر شدم... بی امید بودم، خسته تر شدم... آروم تر و شاید چروک تر... ! اهنگ عاشقی کشکه قلبم چروکیده و زخمی بود! چهرم پیرتر و پژمرده تر بود! و این شد زندگی من بعد از آهنگ عاشقی ممنوع...
آهنگ عاشقی همایون شجریان و کمند روزهای عاشقانشون تازه شروع شده بود و هر دو انگار چند سال جوون تر شده بودن! وقتی ازشون می پرسیدم چطور می تونید آنقدر خوشحال و بی درد باشید هر دو می خندیدن و می گفتن: عشق ما داستانش از اول چاشنی اصلیش غصه و اتفاق های بد بوده، ما دیگه مقاوم شدیم و هیچی رو مون اثر نمیذاره، و تا آخرین لحظه به تموم غصه ها می خندیدم و از دردهامون کنار هم لذت می بریم! وقتی هم با چهره پر تعجب من رو به رو می شدن، می خندیدن و برنامه جدید واسه خوش گذرونی های جدیدشون می ریختن... اهنگ عاشقی باتو زندگی باتو فکر کنم همه جای دنیا رفتن و گشتن! و آهنگ عاشقی همایون شجریان هم اصلا قصد نداره به سرطانش وقت بده با نا امید شدنش.. . حسودیم می شد بهشون! آخه منم دلم می خواست با آهنگ عاشقی ممنوع روزام عاشقانه بگذره! اما نشد که بشه... وای آهنگ عاشقی چیکار کردی با اهنگ عاشقیه واقعیه! ؟! منی که واست جون میدادم.. .! دوباره پیش دکترم می رفتم واسه روانکاوی و آروم شدنم، کمکم داشت یه جوری باهام حرف می زد تا آهنگ عاشقی ممنوع رو از ذهنم پاک کنم. چون بهش گفته بودم حتی اگه برگرده هم نمی تونم قبولش کنم! اون غیرت و غرور و دل منو شکسته بود! در اتاقش رو همون طوری قفل کرده بودم