
اینجا ما امکان پذیرائی نداریم خجالت می کشیم والا دست خودم نبودم ابروهام چسبید به ته سرم این نصب برنامه دوستیابی دیسکو خانم معطر دهان بود که داشت دم از پذیرائی می زد می خواد بچه مردم و یه راست بفرسته سینه قبرستون باز یه لبخند یه وری بهش زدم و گفتم: نصب برنامه دوستیابی رایگان بچه بی تعارفیه اهل این چیزا نیست دیدی که چه سریع خودمونی شد نصب برنامه دوستیابی نزدیکا با بدبختی سر تکون داد و منم با حوله تند تند آب موهام و گرفتم و لباسم و عوض کردم درسته اومده بودیم حال این موجودات و گرفته بودیم و شارژ بودم
سر به سر نصب برنامه دوستیابی باران نذارم
ولی دلیل نمی شد یه خورده هم سر به سر نصب برنامه دوستیابی باران نذارم برای همین برخلاف همیشه که اسپرت می پوشیدم این بار خیلی خانمانه و شیک لباس پوشیدم و یه آرایش مختصری هم کردم یعنی امشب این نصب برنامه دوستیابی بیتالک بنده خدا مرحوم نشه خیلیه! یه خنده خبیث کردم و از نصب برنامه دوستیابی نزدیکا زدم بیرون نصب برنامه دوستیابی عین مجسمه تو حیاط ایستاده بود و معلوم بود حسابی حوصله اش سر رفته آخه این بشر مگه می تونست یه جا آروم بگیره با دیدن من دستاشو به نشونه بالابرد واومد طرفمو بایه لحن کش دار چندش گفت: جیگر جایی تشریف می برین؟ منم با تمام ضرب دستم خوابوندم تو کمرم که یه دو سه قدمی پرید جلو ای دستت خشک بشه ستون فقراتم از تو حلقم در اومد با بیخیالی از کنارش رد شدم و گفتم: با یه خانم متشخص درست صحبت کن نصب برنامه دوستیابی رایگان کنارم راه افتاد یه نگاه به سر تا پام انداخت و گفت: نه جون من با کی قرار داری؟ یعنی حال می داد رخ به رخش وایسم و بگم: می خوام حال داداش گوگولیت و بگیرم ولی نگفتم که یه نگاه عاقل اندر سفیه بهش کردم و گفتم: مگه هر کی درست و درمون لباس پوشید یعنی با کسی قرار داره؟
نصب برنامه دوستیابی هنوز مشکوک نگام می کرد
نصب برنامه دوستیابی هنوز مشکوک نگام می کرد یه خورده هولش دادم تا ازم دور شه و گفتم: برو اون ور حالم به هم خورد واقعا گندشو در آوردی چه جوری تا خونه اتون بریم! به! ما رو باش که بخاطر نصب برنامه دوستیابی کره ای کل هیکلمون و به گند کشیدیم یه بوس از لپش کردم و گفتم: دمت گرم ولی به جون خودم خراب بو می دی! نصب برنامه دوستیابی پروانه خودش هم خندید و برای اولین ماشین دست تکون داد و یه دربست گرفتیم تا بیشتر از این آبرومون نرفته خودمون و برسونیم خونه اشون قرار شد نصب برنامه دوستیابی بادو دوش بگیره و بعد دوتایی بریم خرید تا برسیم خونه نصب برنامه دوستیابی پروانه اینا برای نیما کلی برنامه ریخت و منم فقط با یه نگاه شیطانی تائید کردم
آخه نصب برنامه دوستیابی دیسکو خبر نداشت
آخه نصب برنامه دوستیابی دیسکو خبر نداشت من چه نقشه هایی برای داداش ملوسش دارم وقتی جلوی در خونه اشون از تاکسی پیاده شدیدم نصب برنامه دوستیابی تقریبا در حال ذوق مرگ شدن بود من نمی دونم این جلبک دو ساله دانشجو تربیت بدنیه هیچ به عقلش نرسیده بود از این شیوه برای چزوندن داداشش استفاده کنه؟ حالا اومدیم و زد و من همچین هم نصب برنامه دوستیابی بیتالک های نوبری نداشتم از کجا می خواست به این نکته مهم پی ببره؟ نصب برنامه دوستیابی که کلید انداخت و در و باز کرد من باز رفتم توی اون جلد خانمانه ای که برای پیچوندن نیما و همچنین مامانش استفاده می کردم زدم به شونه نصب برنامه دوستیابی بادو و گفتم: لااقل یه زنگ بزن تو شرایط بدی نباشن! نصب برنامه دوستیابی رایگان برگشت و یه نگاه ناجور به من کرد و گفت: آخه الان وقت خوابه مگه؟