پرستارا یه جوری نگاهم میکردن. ..مهم نبود به جهنم دلم سایت حافظون ازدواج موقت مو میخواست.باید باهام حرف میزد تا آروم شم.. پرستار جلو یه پنجره تمام شیشه ای ایستاد و گفت همینجا بمونید تا پرده رو کنار بکشم... این چی میگه حافظون+سایت+همسریابی+ازدواج+موقت+ میخوام با آنام حرف بزنم.. قبل این که ربات صیغه یاب حافظون در تلگرام حرفی بزنم رفت و پرده رو کنار زد... او...ن. ..اون کیه. ..آناست...قلبم و انگار چنگ زدن چنگ. ..یهویی گرفت.
اشک چشمام بدون پلک زدن چکید از چشمم... لب زدم آنی. ...آنی خانمم..نکن با ربات صیغه یاب حافظون در تلگرام اینکار و چشاتو باز کن...ببین آری اومده. ..ببین منو . ..به جون خودت که عزیز ترینمی اگه چشاتو باز کنی منو ببینی...دیگه نمیبندیشون ببین...یه لحظه گلم فقط یه لحظه. ...آنی... با بغض و صدای لرزون .آنی... بازکن جون من سایت حافظون ازدواج تو که به من بی اعتنا نبودی...
به جون سایت حافظون ازدواج موقت اینا گریه است.
دستمو اوردم رو چشام و گرفتم سمت شیشه. ... به جون سایت حافظون ازدواج موقت اینا گریه است... اشکامه واسه تواه چشمام بی قرارته دیوونه اگه بدونی چی میکشم اینطوری میبینمت چشاتو االن باز میکنی... سایت حافظون ازدواج...یه. ..یه بار بگو آری گیان...یه بارر....فقط یه بار بگو...یه بار چشاتو باز کن ببین آریای مغرور رو داری از پا درمیاری...سایت حافظون ازدواج لعنتی تو که انقدر بی رحم نبودی صدامو بشنوی و چیزی نگیی...اشکمو ببینی و اعتنا نکنی... پرستار اومد.
آقا برین بیرون شما بیش از این نمیتونید وایسین اینجا.... چند بار این حرفو تکرار کرد من چشم از سایت حافظون ازدواج نمیتونستم بردارم... چند بار دیگه گفت... . .. اگه نرین دیگه نمیزاریم بیاین اینجا دکتر مدرس فقط برای پنج دقیقه وقت گرفتن شما یه ربعه اینجایین.لطفا برین تا نگهبانو صدا نزدم. آنایی باید برم خانمم زودی برمیگردم قلبم... اشکامو پاک کردم که سایت حافظون ازدواج رو بهتر ببینم. دستی روی شیشه پنجره کشیدمو.
بدون توجه به حرفای پرستار راه خروجو در پیش گرفتم... از بخش رفتم بیرون بی تابو بیقرار سایت حافظون ازدواج بودم عکسای سایت حافظون ازدواج موقت یادم افتاد... گوشیمو از جیبم بیرون کشیدمو به عکسامون خیره شدم همونایی که تو کره واسم فرستاد.. دستمو گرفتم جلو دهنم و بوسیدمش این همون دستی بود که باهاش موهای آنامو کنار میزدم...خیره شدم به عکس دو نفرمون تو که نیستی حافظون+سایت+همسریابی+ازدواج+موقت+ به عکس هایت می نگرم این همان تنفسِ مصنوعی است.. .
بدون این که سرمو بردارم گفتم حافظون+سایت+همسریابی+ازدواج+موقت+ خونه نمیرم...
آریا پاشو لباستو عوض کن با این سرو وضع خوب نیست اینجا بمونی. بدون این که سرمو بردارم گفتم حافظون+سایت+همسریابی+ازدواج+موقت+ خونه نمیرم... داداش سرتو بردار کی گفته بری خونه بیا این کیسه رو بگیر لباستو برو تو سرویس عوض کن.. بدون هیچ حرفی پاشدمو پالستیکو از دستش گرفتم و رفتم سمت سرویس بعد از تعویض لباسام. گرفتمو رفتم سمت... صحنه ای که سایت حافظون ازدواج موقت جلو چشمم رو زمین افتاده بود هیچ وقت یادم نمیره رفتم تو و قامت بستم از همون اول بغض داشتم تا آخرش...