همسریابی آنلاین هلو - همسریابی


آدرس اینستاگرام همسریابی موقت

دستمو بردم تو موهای طلایی اینستاگرام ازدواج موقت اصفهان و شروع کردم بازی کردن باهاش. آرامشی که کنار این دختر داشتم و هیچ وقت تجربه نکرده بودم.

آدرس اینستاگرام همسریابی موقت - همسریابی


آدرس اینستاگرام همسریابی موقت

احساس کردم قلبم دیگه نمیزنه. نه نه یعنی یعنی همه این مدت بازیچه بودم و نفهمیدم. ایی چراا همه این بلا ها سر من میاد. عثمان با پوزخند لپ نازنین و بوسید و گفت: حالا هم از جلو چشام گم شید بعدا باهاتون کار داریم خانم کوچولو به بادیگاردا اشاره کردن و اونا هم مارو بردن انداختن تو سلول.

هیچی نمی گفتم اینستاگرام همسریابی موقت

هیچی نمی گفتم اینستاگرام همسریابی موقت: رایکا رایکاا حالت خوبه اینستاگرام ازدواج موقت داد میزد ولی من درکی از اطراف نداشتم. با سیلی محکمی که خوردم به خودم اومدم. با صدایی بلند زدم زیرگریه اینستاگرام همسریابی موقت با نگرانی بغلم کرد و گفت: هیش اروم باش عزیزم اروم چیزی نیست ارزش ندارن با هق هق رو به اینستاگرام ازدواج موقت کردم و گفتم: من خیلی بدبختم نه؟ هه به هر کس اعتماد کردم همین شد نباید اینکارو با من میکردن چرا فقط چون نابغه هستم و پول دار.

اصلا گور بابای پول منی که هیچ کس و تو این دنیا ندارم اون از پدر و مادرم که تو تصادف میردن اینم از تنها دوستام گریم شدت گرفت اینستاگرام همسریابی موقت هم انگار به سختی داشت بغضشو کنترل می کرد سرمو روی پاهاش گذاشت. اونقد گریه کردم که نفهمیدم کی خوابم برد.... آرشاویر دلم داشت میترکید چون رایکا ناراحت بود.

غمگین بودم چون اینستا ازدواج موقت غمگین بود.

غمگین بودم چون اینستا ازدواج موقت غمگین بود. گذاشتم خودشو خالی کنه اونقد گریه کرد که روی پاهام خوابش برد واقعا دلم سوخت واسه رایکا. چطور تونستن باهاش این کارو کنن نامردا خودم زندگی شونو تباه می کنم. دستمو بردم تو موهای طلایی اینستاگرام ازدواج موقت اصفهان و شروع کردم بازی کردن باهاش. آرامشی که کنار این دختر داشتم و هیچ وقت تجربه نکرده بودم. یاد بی کسی خانم کوچولوم که افتادم یه قطره اشک از چشام سرازیر شد. اره من اینستاگرام همسریابی موقت مغرور که از همه زن ها متنفر بود برای این دختر شر و شیطون اشک ریختم اعتراف می کنم که اندازه جونم نه نه بیشتر از جون خودم دوسش دارم. سرشو به سینم چسبوندم و به خودم فشردم رد اشک هنوز روی گونه زیبای اینستا ازدواج موقت خودنمایی می کرد. دلش و شکستن دلشون و میشکنم. پیشونیش و عمیق بوسیدم که تکون ریزی خورد برای اینکه فکر بد دربارم نکنه سریع ازش فاصله گرفتم و سرمو گذاشتم رو شونه اینستاگرام ازدواج موقت اصفهان و به خواب رفتم... صبح با صدای رایکا از خواب بیدار شدم و با گنگی نگاش کردم اینستا ازدواج موقت: هووو نره غول دو ساعته دارم صدات میزنم هااا کجایی؟ هنوز مغزم لود نشده بود خواب آلود جواب دادم: نره غول کجایی؟ دقیقا کجایی؟ کجای تو بی من تو بی من کجایی؟؟ اینستاگرام ازدواج موقت یکم با بهت نگام کرد و با صدای بلند زد زیر خنده.

مطالب مشابه


آخرین مطالب