ورود ب سایت همسریابی دوهمدم کمکم سرش را برگرداند و سعی کرد به جمله ی بهترین همسر فکر نکند. -فکر میکنم همه عمر رو مدیون اون سیلی ام؛ چون اگه تو اون شرایط یکی جلو دهنم رو نمیگرفت، آخرین حرفام به مادرم فحش و ناسزا و دریوَری بود و یه عمر خودم رو نمیبخشیدم!
قوانین سایت همسریابی دوهمدم بالفاصله سمتش برگشت. -آخرین حرفاتون؟
ورود ب سایت همسریابی دوهمدم از ته سینه اش آمده
ورود ب سایت همسریابی دوهمدم از ته سینه اش آمده را بیرون داد و سرش را باال و پایین کرد. -همون شب از مادرم عذرخواهی کردم و بهش گفتم خیلی دوستش دارم و اون لحظه عصبانی بودم؛ یعنی خواهرم گفت برو بگو وگرنه مغز من بوی قورمه سبزی میداد اون زمان! فرداش مادرم مرد. این بار قوانین سایت همسریابی دوهمدم ناباورانه به ثبت نام جدید سایت همسریابی دوهمدم خیره مانده بود. ثبت نام جدید سایت همسریابی دوهمدم سرش را برگرداند سمت قوانین سایت همسریابی دوهمدم ماتزده و با انگشت سبابه زد روی پیشانی اش و گیجتر از آنی بود که مثل همیشه جاخالی دهد. ثبت نام جدید سایت همسریابی دوهمدم گفت: -الو؟ اینجایی تو؟ نه انگار آنتن نمیده! آهسته لب زد: -متأسفم نباید یادتون می آوردم.
سایت رسمی همسریابی دوهمدم خندید
سایت رسمی همسریابی دوهمدم خندید و دوباره به روبه رو نگاه کرد و خواند: »-کفش هایم کو؟
باید امشب بروم باید امشب چمدانی را که به اندازه ی پیراهن تنهایی من جا دارد، بردارم و به سمتی بروم که درختان حماسی پیداست رو به آن وسعت بی واژه که همواره مرا میخواند یک نفر باز صدا زد:
سهراب کفش هایم کو؟« آسمان سرش را کج کرده بود و آرنجش را به زانوانش تکیه داده بود و چانه اش را به دستش و سایت رسمی همسریابی دوهمدم نگاهش کرد و فکر کرد امشب چادر نپوشیده. -کجایی؟
درست مثل من! وقتی میخونید انگار اینجا نیستید؛ درست مثل من! سایت رسمی همسریابی دوهمدم دستش را دور زانوی راستش حلقه زد و به خیره شد و گفت: -اصالً نگران بقیه نمیشی؛ درست مثل من! خندید و سرش را پایین انداخت و سایت رسمی همسریابی دوهمدم بی آنکه بخواهد،
جمله ی ما بعدش را از حنجره بیرون انداخت: -ولی این بار رو نگران شدیا! بهترین همسر نگاهش به هرجا بود جز چشم های بدجنس کنار دستش. ورود ب سایت همسریابی دوهمدم کامل چرخید سمتش و نگاهش کرد، به قهوه ای های روشنش. -میدونی سهراب درمورد تو چی گفته؟ بهترین همسر سرش را باال آورد. -هوم؟ امیر حسین خواند: »-بزرگ بود و از اهالی امروز بود و با تمام افق های باز نسبت داشت